مسعود قربانی: درست مثل ماجرایی که برای جفرسون قهرمان سینما رخ داد، فروش بیشتر فیلم های سطحی در سینمای ایران تضمین شده است، اما این قاعده در مورد ادبیات و کتاب صدق نمی کند.
نگاه کنایه آمیز فیلم «داستان آمریکایی» به دنیای سینما، ادبیات و سلیقه های سطحی؛ این نگاه هوشمندانه ای است که می تواند از جهات مختلف با شرایط حاکم بر فضای فرهنگی و هنری جوامع مختلف سازگار شود.
بازتاب آنلاین بین اثر عامه پسند و سطحی و اثر هنری برجسته مرحله ای است که نویسنده و هنرمند در دوراهی قرار می گیرند. آیا از نوشتن یک اثر عالی که بسیار زیبا و ارزشمند باشد، اما محبوب نباشد، یا تولید یک محصول سطحی، اما سودآور و معروف تردید دارید؟ این فیلم کمدی-درام آمریکایی اولین فیلم بلند کورد جفرسون در مقام نویسنده و کارگردان است. اما در اولین قدم، جفرسون نامزد دو جایزه گلدن گلوب شد و جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی اسکار 2024 را از آن خود کرد.
فیلمنامه این فیلم بر اساس رمان «پاکسازی» اثر پرسیوال اورت است و داستان زندگی نویسندهای سیاهپوست را روایت میکند که به نظر او قصد دارد تحصیل کرده بماند و در عوض رمانهایش را بر اساس قوانین و مقررات بنویسد. از بازار و از سیاه پوستان. او به عنوان گروهی مظلوم و در عین حال جنایتکار و تبعیض به دنبال ایجاد فضایی است که سیاه پوستان را عادی جلوه دهد و به گونه ای می نویسد که کلیشه های بازار بر آثارش سایه نیندازد. اما این شیوه داستان نویسی برای او شهرت و درآمدی ندارد و مدام با سردبیر، ناشر و دیگران درگیر است. نویسنده شیطنت می کند و اثری سطحی و بی معنا را روی کاغذ می آورد که شخصاً با آن موافق نیست! اما وقتی ویراستار و دوست نویسنده این اثر را به ناشران پیشنهاد می دهد، در مدت بسیار کوتاهی مشتری چند صد هزار دلاری برای او پیدا می کند.
پذیرش اثر سطحی همچنان ادامه دارد و مشتری میلیونر برای نسخه سینمایی آن می آید. و آن هم در شرایطی که نویسنده ما به شدت بی پول است و برای مراقبت از آلزایمر و مادر پیرش به پول نیاز دارد و تمام خانواده اش پس از مرگ یک خواهر معمولی دوست داشتنی و متعهد ویران شده اند. سپس هنگامی که میانجی ادعای نادرستی می کند و می گوید; نویسنده فراری است و نمی تواند نام واقعی خود را فاش کند. بازار حتی بیشتر مضطرب است.
نویسنده قهرمان فیلم سعی می کند به اوج ابتذال برسد و نامی کاملا بی ادبانه برای رمانش بازتاب آنلاین می کند. اما ناشر بار پذیرش این نام مبتذل و غیراخلاقی را بر دوش دارد و حاضر است کتاب را با همین نام منتشر کند. یعنی عنوانی که حتی مجری برنامه تلویزیونی هنگام ارائه کتاب از خانواده ها می خواهد که چشم و گوش فرزندان خود را بپوشانند تا او نام کتاب را بگوید. در این فیلم عملا با معادله «هر چه مبتذل تر، محبوب تر و سود بیشتر» مواجه هستیم. نکته جالب این است که نویسندگان فرهیخته ای که دوست قهرمان فیلم هستند و در هیئت داوران کتاب با هم کار می کنند، کتاب را بسیار دوست دارند. کسانی که نمی دانند نویسنده کتاب دوست سخت گیر آنهاست که به شدت با رمان محبوب نورم بازاری مخالف است، همان اثر را به عنوان برنده بازتاب آنلاین می کنند. یعنی غذای مسموم و گندیده آنقدر خوب بسته بندی و عرضه می شود که حتی توجه سرآشپزها را هم به خود جلب می کند!
«داستان آمریکایی» در ایران چقدر می فروشد؟
فرار کنیم و از آمریکا و بازار کتاب پرفروش به ایران بیاییم. اگر قرار باشد در این فضا از بازار کتاب و ادبیات ایران صحبت کنیم، با چه معادله ای روبرو هستیم؟ حتما خیلی ها می توانند بگویند؛ شرایط ایران و آمریکا یکی اینطور نیست و بازار کتاب و فیلمش هم نمی تواند باشد. یکی قبول باش درست است. اما بالاخره در ایران نیز ادبیات و سینمای عامه پسند و بازاری و از سوی دیگر سینمای هنری و ادبیات فرهنگی به دور از فضای رایج داریم. آیا غیر از این است؟ با این قاعده، از خود بپرسیم: آیا این آثار در ایران هم محبوبیت زیادی دارند؟ پاسخ ما کمی پیچیده است. در نهایت می توان گفت: همین قاعده در مورد سینما صدق می کند، اما در مورد ادبیات نه. درست مثل داستانی که برای جفرسون قهرمان فیلم رخ داد، فروش سطحی ترین فیلم ها در سینمای ایران تضمین شده است، اما این قاعده در مورد ادبیات و کتاب صدق نمی کند. از آنجا که کتاب به طور عام و کتاب های ادبی به طور خاص در ایران مشتری ندارد و سال هاست در کشوری با 85 میلیون نفر جمعیت و با سابقه ده ها شاهکار ادبی بین المللی، تیراژ یا تعداد کتاب ها در حال افزایش است. کمتر از هزار جلد و حتی کمتر از 500 جلد کاهش یافته است!
در سال 1402 فیلم «فسیل» کریم امینی با فروش 261 میلیارد تومبه رکورد زد. فیلم دوم با نام «شهر صدمه» اثر همین کارگردان بود و 63 میلیارد تومان فروش داشت. «سکم هابس» ساخته سامان سالور با فروش 20 میلیارد تومانی در جایگاه سوم قرار گرفت. دهمین فیلم این فهرست «جنگ جهانی سوم» هومان سیدی است که 7 میلیارد تومان فروخت. اما مطمئناً هیچ یک از رمانها، مجموعههای داستان کوتاه و مجموعههای شعر نویسندگان و شاعران ایرانی در سال 1402 حتی یک میلیارد تومان فروش نداشتند، آیا آسمان برای نویسنده و شاعر جماعت در کشورهای دیگر هم رنگ است؟ خیر علاوه بر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مانند آلمان، حتی در بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ترکیه، ادبیات همچنان بازار پر رونقی دارد و رمان و مجموعه شعر با تیراژ چند ده کم نیست. از هزاران صدها هزار و حتی یک میلیون.
ادبیات در ایران در شرایطی است که حتی برای نویسندگان محبوب هم خبری از درآمدهای کلان و فروش چند هزار جلدی نیست. به بیان واضح، بازار کتاب و ادبیات در ایران، چه برای آثار ادبی فاخر و فرهیخته و چه برای کتاب های پرمخاطب و سطحی، مشتری و درآمد چندانی ندارد. اما سینما به خصوص برند کمدی سطحی اش در سال های اخیر همیشه منبع درآمدی بوده است.