مرجان فاطمی «عافیه تهران» به کارگردانی سامان مقدم. یکی یکی از متفاوت ترین سریال های این روزهای شبکه نمایش خانگی است. در کنار داستان جذابی که روایت میکند، در پایینترین لایههای شخصیت آرمان و تحلیل گذشته تلخی که او از سر گذرانده است، دلیل بسیاری از مشکلات او در روابط عاطفی و اجتماعی، کار و همچنین موقعیت او به عنوان منتقد و منتقد را توضیح میدهد. کارگردان فیلم چیزی که شخصیت آرمان را باورپذیرتر کرد، بازی درخشان پیمان معادی در این نقش است. معادی به عنوان فیلمنامه نویس سریال، تک تک احساسات، ترس ها و مشکلات این شخصیت را می شناسد و توانسته چهره او را با چالش های اساسی زندگی اش در موقعیت های مختلف بسیار ملموس به تصویر بکشد.
به گزارش بازتاب آنلاین، در سریال «آفی تهران» با چالش های کارگردانی روبرو هستیم که با وجود علاقه زیادش به سینما و نقدهای خوبی که درباره فیلم هایش منتشر می کند، تا پنجاه سالگی نتوانست اولین فیلمش را فیلمبرداری کند. . . او اکنون قصد دارد با تمرکز بر زندگی قاتل زنجیره ای به نام عفی تهران برای اولین بار کارگردانی را تجربه کند و همین موضوع او را با چالش های زیادی در ذهن و اطرافش مواجه کرده است. به مناسبت پخش قسمت چهارم سریال نگاهی داریم به بازی درخشان پیمان معادی در نقش آرمان.
به جای بچه | مشکل اصلی شخصیت آرمان را که ریشه همه مشکلات زندگی اش می داند را می توان در پدرش جستجو کرد. پدری که او را کتک می زد و زندانی می کرد و پس از مدتی آنها را رها می کرد. در قسمت اول متوجه می شود که پدرش مرده است و وقتی بالای جسدش می ایستد متوجه می شود که هیچ احساسی نسبت به او ندارد. یکی یکی از بهترین قسمت های بازی معادی در این سکانس می گذرد. جایی که مانند هر کودک دیگری سعی می کند تحت تاثیر مرگ پدر قرار گیرد و با تغییر چهره و قیافه و رفتار خود این تلاش را به نمایش بگذارد اما کوچکترین احساسی نداشته و از جایش بلند می شود. معادی با چنان دقت و جزییاتی به این سکانس نزدیک می شود که می توانیم خود را جای او بگذاریم و با او عذاب بکشیم. وقتی در مورد پدرش با درمانگر صحبت می کند، بازی اش تغییر می کند و به وضوح می توانی در لحن صدایش بشنوی و در چشمانش خشمی را که سال ها با خود حمل کرده است، ببینی. در قسمت چهارم، او توضیح می دهد که انتظار داشت پدرش پس از ترک آنها و دیدن مونا روی زمین سیاه بنشیند. دختری که در آخر عمر با پدرش بود عصبانی تر شده است. وقتی درمانگر از او می پرسد که آیا فقط از پدرش ناراحت است یا مونا؟ ابتدا عصبانی شدن از دست مونا را انکار می کند و سپس ناگهان عصبانی می شود، چهره اش تغییر می کند و با پرخاشگری می گوید که او نیز از دست او عصبانی است زیرا او به پدرش اجازه استراحت داده است. وقتی این را می گوید انگار به آرامش نسبی می رسد و معادی این حس را با جان و دل به مخاطبش منتقل می کند.
در مقام پدر | شخصیت آرمان با دو چالش روبروست. یکی خشم پدری که حتی پس از مرگش هم متوقف نمی شود و دیگری جایگاه او به عنوان پدری است که باید در سخت ترین روزهای زندگی از فرزندش مراقبت کند. بخش مهمی از جذابیت بازی معادی در همین روابط پدر و پسری شکل می گیرد. مدام خسته و عصبی است، حوصله حرف زدن با پسرش را ندارد، او را مزاحم می داند و احساس می کند که بلایی است که ناگهان برایش اتفاق افتاده است. از طرفی سعی می کند از الگوی پدر فاصله بگیرد و پسرش را نزند. از نظر عاطفی او نمی داند چگونه پدر خوبی باشد و حتی سعی نمی کند وضعیت را بهبود بخشد. در واقع معادی مدام نقش خود را در جایگاه آرمان تغییر می دهد و بین موقعیت پسر قربانی و پدر بی حوصله در نوسان است. معادی اوج این بحران روحی و ناامیدی پدرانه را در رابطه با پسرش به تصویر می کشد. مدام عصبانی و پرخاشگر می شود اما در آخرین لحظه خود را جای کودک می گذارد و سعی می کند با کم لطفی از پدری که با او عصبانی است فاصله بگیرد. در قسمت چهارم این حس را دو بار بدون گفتن فقط با دو نگاه منتقل می کند. یک بار که دخترهای خاله را می بیند که او را مسخره می کنند و بار دوم که پسرش از او می خواهد که کنارش بخوابد و بعد از گاز گرفتن همکلاسی اش و ایجاد دردسر برای پدرش او را در آغوش می گیرد. در هر دو صورت نگاه و حالت چهره معادی می تواند عمق درد او را نشان دهد.
جای بالا | آرمان شخصیتی است که به همه نگاه می کند. او به عنوان یک منتقد کارگردان ها را زیر سوال می برد و تندترین نقدها را به آثارشان می نویسد. معادی با لبخند و نگاه از بالا و حتی نحوه نشستن در جلسه نقد و بررسی فیلم، موضع چنین منتقدی را به درستی بیان کرده است. او دائماً روی حرف دیگران می پرد و سعی می کند با لحنی تحقیرآمیز با آنها رفتار کند. او به راحتی افراد را ارزیابی و سوال می کند و لحظه ای از رفتار خود پشیمان نمی شود. او حتی در مقابل درمانگر هم نمی شکند و می بینیم که برای حفظ جایگاه خود به برخی سوالات پاسخ اشتباه می دهد. به عنوان مثال، وقتی درمانگر از او میپرسد که نام بابک را انتخاب کرده است یا نام همسرش، او پاسخ میدهد که به خاطر نمیآورد. در حالی که حضار پاسخ این سوال را در گفتگوی آرمان و همسرش شنیدند. به راحتی قوانین جلسه را زیر پا می گذارد. در میانه گفتگو با درمانگر با تلفن همراه خود صحبت می کند یا سوالات بی ربط می پرسد تا نشان دهد برای جایگاه درمانگر ارزشی قائل نیست و او را اصلا قبول ندارد.
حمله | آرمان در طول سریال بارها عصبانیت خود را کنترل کرده است، اما درخشان ترین قسمت بازی معادی در پایان قسمت چهارم رخ می دهد. جایی که درمانگر از او می خواهد در مورد مادرش صحبت کند و معتقد است که بخشی از مشکلات او به دلیل رابطه با مادرش است. اینجاست که آرمان عصبی می شود و می ترسد. او بلند می شود و به درمانگر می گوید که از زمانی که به آنجا رسیده است وضعیتش بدتر شده و اصلاً بهتر نمی شود. معادی مدام چشمانش را می فشرد تا خشم خود را نشان دهد و کنترل کلامش را از دست می دهد. یکی پس از دیگری فریاد می زند و اتفاقات تلخ دوران کودکی اش را با صدای بلند بازگو می کند. میگوید میخواهد فیلم بسازد و صدای بچههایی باشد که مدام به پدرشان میگویند مرا نزن، تحقیرم نکن، مرا در انبار نینداز و وقتی کابوس میبینم بگذار در کوفتیاش بخوابم. بستر. سپس عصبانیت خود را نزد درمانگر می فرستد و به او می گوید که از زمانی که به آنجا رسیده است وضعیتش بهتر نشده است و به جای اینکه به بهبود وضعیت آرمان فکر کند منتظر پایان جلسه مشاوره است و از پولش برای خرید تجهیزات استفاده می کند. این سکانس آنقدر داغ و جذاب است که همه را بند می آورد.
«عافیه تهران» به کارگردانی سامان مقدم بر اساس فیلمنامه پیمان معادی و پویا مهدوی زاده ساخته شده و پیمان معادی، سحر دولتشاهی، مریلا زارعی، آزاده صمدی، بهادر مالکی و … در آن ایفای نقش کرده اند. این سریال هر دوشنبه از پلتفرم فیلم نت پخش می شود..