مرجان فاطمی «بازیگر» به عنوان یکی از متفاوت‌ترین سریال‌های اخیر شبکه نمایش خانگی در قسمت 20 به پایان رسید. نیما جاویدی در اولین تجربه سریال‌سازی خود امضای بی‌نظیری از خود به جای گذاشت. اگرچه این سریال به مذاق بسیاری از مخاطبان خوش نیامد، اما خیلی زود جای خود را در میان مخاطبان خاص خود باز کرد و تا انتها موفق بود. به بهانه پایان سریال به بررسی ابعاد مختلف آن می پردازیم.

به گزارش پی ام آپ، «آکتور» بر اساس محور اصلی زندگی سه بازیگر تئاتر ساخته شده بود و خرده روایت ها، نوع بازی ها، گریم و فضا کاملاً با حال و هوای نمایش همخوانی داشت و این بود. خلاقیت کارگردان در ساخت این سریال از همه مهمتر است.

اسکریپت | یکی از دلایل مهم جذابیت سریال «بازیگر» این بود که موضوع اصلی و خرده روایت های آن با دیگر سریال هایی که در شبکه خانگی می بینیم متفاوت بود. در این سریال همه چیز بر اساس نمایش بود. شخصیت های اصلی سه بازیگر بودند که هر کدام به نوعی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کردند، اما نکته مهم این بود که وقتی گریم می کردند و روی صحنه می رفتند دکمه توقف زندگی را فشار می دادند و سعی می کردند نقش های خود را به بهترین نحو بازی کنند. از توانایی آنها. شکل؛ نقش ها در یک سناریوی واقعی و در ارتباط با زندگی واقعی دیگران. داستان ها به صورت دایره ای پشت سر هم قرار می گرفتند و گاهی این دایره ها با هم همپوشانی پیدا می کردند. گاهی مثل زمانی که علی و مرتضی در حال تمرین نمایش بودند مرز بین این نمایش و واقعیت به وضوح مشخص می شد و در موارد دیگر واقعیت و نمایش به هم گره می خورد.

کارگردانی سنجده نیما جوادی یکی از نقاط قوت سریال «بازیگر» بود.

کارگردان | نیما جاویدی پس از تجربه ساخت دو فیلم «ملبورن» و «سر قرمزی» برای اولین بار ساخت سریال را با «آکتور» تجربه کرد. او برای انتخاب موضوع «بازیگر» ریسک بزرگی کرد. او طبیعتا می دانست که این سریال نمی تواند برای مخاطب عام شبکه تلویزیونی داخلی مناسب باشد و با علم به این موضوع در اولین تجربه خود دست به چنین کاری زد. در انتخاب بازیگران هوش زیادی به کار می برد. نوید محمدزاده و احمد مهرانفر بازیگران موفقی هستند اما تا به حال در چنین نقش هایی ندیده بودیم. جاویدی از توانایی های این دو بازیگر برای ایجاد یک زوج جدید و جذاب استفاده کرد. جاویدی در فیلم «سر قرمزی» ثابت کرد که می توان با دو بازیگر اصلی در زندانی خالی تا پایان فیلم بدون کوچکترین خستگی نگه داشت و حالا در «آکتور» بار دیگر چنین تجربه موفقی را تجربه کرد.

موقت | بخش عمده ای از جذابیت سریال را نوید محمدزاده، احمد مهرانفر و هستی مهدوی بر عهده داشتند. سه بازیگری که توانایی ایفای چند نقش مختلف را همزمان داشتند و به خوبی به فضای سریال عادت کرده بودند. ضمن اینکه ارتباط درست و دقیقی بین آنها برقرار بود. آنها در طول سریال بارها نقش خود را عوض کردند و با گریم، لهجه، لهجه و سن متفاوت جلوی دوربین ظاهر شدند. آنها در ایفای این نقش ها آنقدر قدرتمند به نظر می رسیدند که اگر نمی دانستیم دارند بازی می کنند، در موقعیت های مختلف آنها را می پذیرفتیم. بازیگران مکمل مانند هانیه طوسلی، هومن برکنورد، مهتاب ثروت، گلاره عباسی و … نقش موفقی هم داشتند.

شخصیت پردازی ها | اگرچه شخصیت های سریال به عنوان بازیگر معرفی می شدند و مدام در قالب های مختلف قرار می گرفتند، اما هر کدام از آنها ویژگی های منحصر به فردی داشتند. بخش مهمی از این ویژگی ها به سبک و سیاق زندگی، گذشته ای که از سر گذرانده اند و مشکلاتی که با آن مواجه بوده اند بازمی گردد. زندگی آنها به نوعی با فقر و کمبود و در عین حال علاقه مفرط به نمایش در هم آمیخته است. فقری که در مواردی مانند زندگی علی یا حتی آلما به اختیار بود و در مورد مرتضی تماماً از روی جبر بود. به همین دلیل بود که هر کدام از آنها به گونه‌ای متفاوت با شرایط مواجه شدند.

بررسی ابعاد مختلف سریال «بازیگر» در پوشش پایانی این سریال. صحنه پیوسته است.
ترکیب جذاب و متنوع شخصیت های بازیگر آریتمی توجه ها را به خود جلب کرد.

آرایش ها | یکی از ویژگی های جذاب سریال، گریم روشن روی چهره بازیگران بود. بابک اسکندری طراح گریم این سریال برای هر موقعیتی گریم متفاوتی طراحی کرده بود و جالب اینکه بیشتر گریم ها کاملا باورپذیر بود. این تغییرات چهره در کنار بازی درخشان بازیگران و از همه مهمتر تغییر لحن کلام، ترکیبی قابل توجه ایجاد کرد و به نقطه اصلی سریال تبدیل شد. گریم زورگیر، پیرمرد، افغانی و… آنقدر جذاب بودند که بعد از هر پخش با بازتاب گسترده ای در شبکه های اجتماعی مواجه می شدند.

فضا سازی | اگرچه ماجراهای سریال «بازیگر» در زمان حال روایت می‌شد و دغدغه‌های شخصیت‌ها با مسائل و مشکلات زندگی همه همخوانی داشت، اما کارگردان تلاش کرد ارتباط خود را با فضای تئاتر حفظ کند. فضای داخلی تئاتر، عطرفروشی، دفتر کار، خانه سالمندان و حتی خانه دایه علی یا آلما همگی طراحی منحصر به فردی داشتند. حتی ماشینی که آنها با آن سفر می کردند با فضای طراحی شده در سایر بخش ها همخوانی داشت. به گونه ای که مدام احساس می کردیم روی صحنه هستیم در حالی که با اتفاقات واقعی مواجه می شویم. انتخاب رنگ ها کاملا با این فضا هماهنگ بود.

پایان دادن | سریال در نهایت به دنبال خطوط منطقی بود که از ابتدا جریان داشت. در طول سریال مدام با این جمله مواجه بودیم که دنیا یک صحنه است و زن و مرد همه بازیگران آن هستند و در نهایت کارگردان شرایط را به سمتی برد که در نهایت با این جمله به پایان رسید. بازیگرانی که قصد ورود به زندگی واقعی شخصیت ها در پرونده خود را داشتند و نقش های جعلی را به باورپذیرترین شکل بازی می کردند، در نهایت در مقطعی به این نتیجه رسیدند که نیروی حیات از آنها بیشتر است و هیچ بازیگری قدرت تغییر شرایط را ندارد. . این مضمون را دیالوگ پایانی دختر روی صحنه تئاتر به وضوح نشان داد. دختری که علیرغم اینکه توانسته تشکیل خانواده دهد، برخلاف تصور تصمیم گرفت در مهد کودک زندگی کند. به نظر می رسد این منطقی ترین پایان سریال با مختصات «بازیگر» بود.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *