مهسا بهادری: تئاتر می رویم، گاهی درباره کار تحقیق می کنیم و گاهی نمی شود، در ذهنمان شکل می گیرد که از نسل جوان هنرمند حمایت می کنیم، وقتی من روی صحنه می نشینم، اینفلوئنسرها هم روی صحنه می آیند، در ابتدای صحنه تاریخ معترضیم در عمق، بعد مدتی گذشت، از تاریخ می گذریم، حالا نوبت تلویزیون است که به گفته پیمانی جبلی، رئیس سازمان صدا و سیما، 78 میلیون بیننده دارد و به گفته وحید. جلیلی فقط 22 درصد از مخاطبان آنجا هستند. مخصوصاً برای برنامه مهم، به یک عصر مهم و دیرینه می رسیم، پسری در تلویزیون است که همه به جز رادیو نادیده گرفته شده اند، ایستگاه این پسر را به هر قیمتی به تلویزیون آورد تا مخاطب را جذب کند. که واقعی بود یا بازی کودکانه. تمیزکردن
اما این همه ماجرا نیست: فردی که هیچ استعدادی در نواختن گیتار یا خوانندگی ندارد از طریق تمسخر در اینستاگرام به شهرت رسید و حالا در یک نمایش روی صحنه می رود و برای تماشاگران زنده می خواند. اما پیامدهای زیانبار این سلبریتی یک شبه برای افراد و جامعه چیست؟ برای یافتن پاسخ این سوال با سعید مانداری، جامعه شناس گفت وگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
جامعه، رسانه، هنر و مجموع این عوامل، افرادی را که صلاحیت آن را ندارند، خواه ناخواه معروف می کند. این داستان چقدر می تواند آسیب زا باشد؟ همه مردم برای مسخره کردن اجرای آن شخص او را دنبال کردند و آن شخص واقعاً مشهور شد. اگر جامعه به این سمت کشیده شود چه اتفاقی می افتد و این اتفاق چه آسیبی در حوزه فرهنگ دارد؟
ما باید این موضوع را از جهات مختلف بررسی کنیم. یکی امروز رسانه ها متولی ندارند. تقریباً 30 سال پیش رسانه ها از انحصار خارج شدند و تقریباً همه فرصت مواجهه با این پدیده جدید را دارند و در همه جوامع تقریباً یک فرصت یک ساله برای ارائه خود به همه ایجاد شده است. حال دو نکته را باید در نظر گرفت. ، یکی برخی از این افراد بر اساس موج هستند، مدتی در بورس بوده اند، مورد تمسخر قرار می گیرند، برخی دیگر استعداد دارند، می توانند با ورود به این رشته و آن، مسیر خود را پیدا کنند و پیشروی کنند. داستان: چه کسی هنر باقی خواهد ماند، نه کسی که مشهور شود.
اگر به تاریخ سینما و تلویزیون نگاه کنیم، چنین مواردی وجود داشته است. یکی او یکی از صدابردارها بود، یک روز بازیگر اصلی حاضر نمی شود، کارگردان به او می گوید به جای آن نقش بازی کن، آن شخص بازی می کند و استعدادش کشف می شود و بعداً تبدیل به یکی می شود. یکی او هنرمند مشهوری شد و نکته استعداد او بود.
هر چند یک فرد ناگهان معروف می شود و بعد فراموش می شود، اما این چه آسیبی برای او و جامعه دارد؟
این شهرت ناگهانی دو مشکل را به همراه دارد. اولاً خود شخص صدمه می بیند که ناگهان معروف می شود یعنی مسخره می شود و بعداً متوجه می شود و این رها شدن حتی می تواند منجر به افسردگی و حتی خودکشی در افراد شود. ثانیاً افراد جامعه به ویژه افراد متخصص و تحصیلکرده در رشته خود سرخورده و ناامید هستند و فکر می کنند که جامعه خراب است. این موارد نشان دهنده شهرت ناگهانی در دنیای مدرن است. سعدی یک جمله دارد; امکان ندارد هنرمندان بمیرند و هنرمندان جای آنها را بگیرند.
آیا این اتفاقات در واقع نتیجه دنیای مدرن است؟
بله، می توان گفت که دنیای مدرن این وضعیت نسبتاً برابر را به همه مردم داده است. ما همیشه می دانیم که مردم به دنبال دو چیز هستند: نان و نام. بعد از این اتفاق، جوانی که خاک صحنه را می خورد، ممکن است از اینکه یک فرد بی استعداد معروف شده است، ناامید شود، اما این شهرت دروغ است و فقط در خدمت تمسخر است.
بیشتر بخوانید:
از شبکه ساز پخش نمی کنیم، بچه هایمان به مانکن های شیطون گوش می دهند/ چرا مخاطب شخصیت غیرعادی، روان پریشی و بد دهن تتلو را دوست دارد؟
دیگر انتظار نداریم صدای شجریان و قربانی را از تلویزیون بشنویم. چون رادیو فروشنده مواد مخدر و معتاد را نشان می دهد اما ساز را نه!
مدیران تلویزیون می خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند
اگر این ماجرا را محدود کنیم، میتوان گفت که بهطور جدی در حوزه فرهنگ نیز گسترش یافته است. این بد نامی در دنیای مدرن تا چه اندازه می تواند به این رشته آسیب برساند؟
البته صدمات زیادی در این زمینه ایجاد می کند، آزمون و خطا انجام می دهیم. این زمانی که بشریت در آن زندگی می کند، هنوز وجود نداشته است. اما فکر نمیکنم این رفتارها برای مدت طولانی ادامه پیدا کند، زیرا مردم میدانند که برای ماندن در تاریخ باید رنج بکشید.
از طرفی اگر بخواهیم با دید محدودتری این داستان را بررسی کنیم، می توان گفت نبود آیا سیاست گذاری صحیح فرهنگی باعث شد همه توجه کنند و به عرصه هنر راه پیدا کنند؟
بله، این داستان قطعا وجود دارد. بگذارید یک مثال بزنم: ما دو شخصیت به نامهای امیرتتلو و کیم کارداشیان داریم. این افراد سال هاست که در بورس حضور دارند و مخاطبان خاص خود را دارند، اما نه به دلیل داشتن مهارت یا استعداد خاص، بلکه به دلیل حاشیه های دائمی که همیشه وجود دارد. آنها چیزی برای خودشان درست کردند، در عرصه ماندند و فکر می کنم شاید یکی یکی از دلایل آن حضور در دنیای جدید و رسانه های در دسترس همگان و نکته دوم ماندن آنها در بورس با حاشیه و اقبالی است که داشتند.
اگر چنین است، منظورتان این است که سازمان های دولتی از جمله صدا و سیما این زیرساخت ها را برای سیاست گذاری فرهنگی ایجاد کردند؟ باید بگویم هرگز چون مثلاً می توانم به 30 متفکر ایرانی بگویم که الان زنده اند اما تلویزیون حتی دعوتشان نمی کند. به همین دلیل در حال حاضر هیچ هنرمند برجسته ای نداریم که از طریق صدا و سیما به شهرت رسیده باشد. اگر نمایش ساز یا اجرای صدای محمدرضا شجریان در تلویزیون ممنوع باشد، طبیعی است که خواننده «آزارم نزن گل منو» به شهرت می رسد چون نه ساز خوبی دارد و نه صدای شنیدنی تلویزیون. تلویزیون می خواهد برای 20 درصد خودش برنامه بسازد و تا به حال به یک شاهکار استادانه در حفظ این درصد بیننده با کیفیت برنامه هایش دست یافته است.
۲۴۵۲۴۵