سما بابایی | فصل زمستان است و احتمالاً این شعر را در فضای مجازی زیاد می بینید که از فروغ می نویسند: «و این منم، زنی تنها در آستانه فصلی سرد» یا شعر را با صدای رویایی خودشان منتشر می کنند. اما نقطه اشتراک این روز و آن روز روشن نه روزهای سرد زمستان است (که انگار سال ها نبوده است) و نه روزهای برفی آن سال ها، فقط دست های سیمانی ضعیفی مثل یک شاعر معروف داریم و یاس ساده و غمگین از بهشت; اما اگر شما هم دلتنگ مقداری برف که ساعت های طولانی می بارد، شما را به تماشای این فیلم ها دعوت می کنیم و با هم منتظر بارش برف خواهیم بود.
به گزارش بازتاب آنلاین، آثاری در سینمای ایران بیشتر هستند که فضای روایت آنها با حال و هوای زمستان همخوانی دارد. در این گزارش تعدادی از فیلم های منتخب خود را قرار داده ایم.
خانم/ کارگردان داریوش مهرجویی/ ۱۳۷۰
بانو شرح حال بانویی است که در ابتدا از حضور مهمانان جدید در خانه خود احساس خوشبختی می کند، اما کم کم متوجه دزدی های قربان سالار که یکی از اقوام کرمعلی است و توسط اوست. مهمان آن خانم شد. کل فیلم در فضای سرد یک زمستان می گذرد. زمستان سختی که به نظر می رسد خانه باشکوه بانو راهی برای فرار از آن ندارد. نمی دانیم اگر مهرجویی فیلم را در فصلی غیر از زمستان فیلمبرداری می کرد، با توجه به فروپاشی روح بانو و هرج و مرج زندگی اش، این فیلم به همان اندازه موثر باقی می ماند؟ اما در ذهن ما همین سردی نشکن است که باعث می شود بانویی که تجربه های معنوی جدیدی را پشت سر گذاشته است نتواند شوهرش را ببخشد و در نهایت او را ترک کند.
باران کارگردان: مجید مجیدی 1379
بله در فیلم “باران” زمستان. نبود; اصلا فیلمی نبود. چون در این برف و سرما است که باران می تواند اینطور لباس بپوشد و بقیه متوجه دختر بودن او نمی شوند. در هر صورت، خشونت در آن فیلم که به مهاجران افغانستانی کارگردانی شده بود، اگر زمستان نبود، متفاوت بود. همه چیز در یک زمستان سرد در یک ساختمان در حال ساخت شروع می شود.
شب های روشن کارگردان: فرزاد موتمن 1379
عشق معلم به آن دختر اسرارآمیز و عشق دختر به آن پسر که دیگر نشانی از او نیست، فقط در آن شب های بارانی محقق می شد. هر دو به دنبال گمشده های خود می گردند و گویی می توانند آنها را در حال قدم زدن در شب های سرد زمستان پیدا کنند. لحظات عاشقانه و شعر جذابیت زیادی به این فیلم بخشیده و آن را ساخته است یکی به یکی از جذاب ترین عاشقانه های سینمای ایران تبدیل شده است.
شب یلدا کارگردان: کیومرث پوراحمد 1380
کل فیلم «شب یلدا» در خانه حامد می گذرد. پس خبری از خیابان ها و جاده های برفی، از باد و طوفان نیست. اما حامد مردی تنها و دوست داشتنی است که به درخواست همسرش مجبور می شود همسر و تنها دخترش را به خارج از کشور بفرستد و این تازه آغاز رویای حامد با خیانت همسرش است. حالا فرض کنید وقتی مهناز به حامد خبر می دهد که برای گرفتن اقامت باید طلاق بگیرد، آیا آفتاب در خانه می تابد یا روزهای بهاری بود؟ در آن لحظه، آیا این مدت در ذهن شما باقی می ماند؟
عادت عاشق شدن / باد در چمنزارها می وزد کارگردان: خسرو معصومی 1381 و 1385
خسرو معصومی در سرمای زمستان در دل جنگل های شمال داستانی را روایت کرد. آیین عاشق شدن یک داستان عاشقانه است که در زمستانی سخت رخ می دهد. او به مراسم باستانی این سرزمین توجه داشت و آن قتل برای عشق است. شما نمی توانید عاشق شوید، نمی توانید عاشق بمانید و نمی توانید ارتباط برقرار کنید. مگر اینکه عاشق شوید؛ پنج سال بعد، بادی که بر دشت میوزید، داستان دیگری را روایت میکرد، آن هم در دل جنگلهای شمال و همچنین در سرمای سوزان. این بار اما داستان ابعاد دیگری دارد. عاشق شوکای یخ زده را با کمک رقیبش (که در اینجا کودکی رها شده است) نجات می دهد. فضای سرد و یخی جنگل به روند داستان کمک زیادی می کند.
اشک سرد کارگردان: عزیزالله حمی نژاد 1382
اما از میان فیلم هایی که داستانشان در فصل زمستان می گذرد، «اشک سرد» است که در این فصل یکی یکی از نقش های اصلی آن است. بله زمستان نبود و آن سرمای وحشتناک هیچ درامی ایجاد نکرد. اگر یک برف سنگین را از دست دادید، همین امروز این فیلم را تماشا کنید و داستانی عاشقانه را تجربه کنید که در آن سربازی که متخصص در مین زدایی است، عاشق دختر کردی می شود که از عوامل گروه های کومله است. اما سرباز با همه چیز عاشق دختر است و برای حفظ او از سرما او را به دل غاری می برد تا دختر زنده بماند. بالاخره تکه ای از لباس دختر در برف است که او را می کشد. اگر برف نبود نه آن عشق شکل گرفت و نه این مرگ
دانه های برف کوچولو کارگردان: علیرضا امینی ۱۳۸۲
علیرضا امینی در این فیلم از شادی های یک کارگر جوان درونگرا می گوید که لذتی جز دیدن معلم جوانی ندارد که به روستا رسیده و در جاده ای که به معدن می رسد زیر برف قدم می زند. حالا معلم روستا دیگر از آن مسیر عبور نمی کند و معدنچی در انزوای محض دیوانه می شود و دوستش با دیدن وضعیت رقت انگیز او به کمک او می شتابد و رفتارش کاملاً سادیستی و دلسوزانه می شود. غیبت معلم روستا و بیماری «کلاه» پیوند جدیدی بین دو دوست ایجاد می کند.
زمستان است کارگردان: رفیع پیتز 1384
فیلم «زمستان است» به کارگردانی رفیع پیتز یکی فیلم دیگری است که داستان آن در زمستان می گذرد. این فیلم تلاش می کند تا به شعر ماندگار اخوان ثالث بپردازد، صدای جاودانه شجریان را روی نگاتیو ضبط کند و مخاطب را برای داستان آماده کند. «زمستان است» اقتباسی از داستان بلند «سفر» نوشته محمود دولت آبادی است و به نظر می رسد اقتباسی موفق باشد. «زمستان است» حاصل تلفیقی از داستان، شعر، موسیقی و سینما است. ترکیبی که هم جنبه رسمی دارد و هم جنبه موضوعی. به همین دلیل پیشنهاد می کنیم این فیلم ساخته شده توسط کارگردانی نه چندان پرکار را تماشا کنید.
چند کیلو خرما برای تشییع جنازه | کارگردان: سامان سالور | 1384
در محیطی سرد و برفی چند کیلو خرما برای مراسم تدفین حمل می شود. سرما باعث می شود مکان متروکه فیلم متروک تر به نظر برسد و چهره مردمی که در آنجا زندگی می کنند عجیب و غمگین تر به نظر برسد. نزدیک شدن به دنیای صدری و یدی (کارگران پمپ بنزین) غیرممکن است اگر آن سرمای گزنده در طول فیلم احساس نمی شد. حتی اون عشق هم اینطوری شکل نگرفت. فیلم جذابی است و نباید آن را از دست داد.
عیار 14 کارگردان: پرویز شهبازی 1387
پرویز شهبازی یک کارگردان کم کار است. اما کاری که انجام داد در خاطره ها می ماند. کل داستان فیلم «عیار 14» او در زمستان در شهری سرد می گذرد. ما نمی خواهیم داستان را تعریف کنیم، اما برای درک نقش زمستان در این فیلم تحسین شده، صحنه ای را به خاطر بیاورید که در آن دو شخصیت اصلی با یک تریلر حامل بنزین مواجه می شوند که به دلیل نقص فنی راه را مسدود کرده است. ماشین آنها روی اهرم جلوی تانکر گیر می کند و آن دو با تلاش زیاد از ماشین پیاده می شوند. اما کمی بعد برای مقاومت در برابر سرمای شدید لاستیک را آتش زدند. آتش لاستیک به دلیل نشت بنزین به خودروی فرید می رسد و پس از روشن شدن آن باعث انفجار مهیب تریلر می شود و با مرگ وی خاتمه می یابد. زمستان در این فیلم چندان مهربان نیست.
پذیرایی ساده کارگردان: مانی حقیقی 1390
فیلم پذیرایی ساده از آن دسته فیلم هایی است که زمستان در آن نقش مهمی دارد. این فیلم داستان زن و مردی است که در محیطی سرد و کوهستانی بین مردم پول توزیع می کنند. سربازی در ایست بازرسی، پیرمردی تنها در کوهستان، دو کودک روستایی هیزم فروش، صاحب کافه کنار جاده، یک جوان تبهکار، یک قاچاقچی در حال انتقال مشروبات الکلی با قاطر خود، یک نگهبان، دو راننده جوان کامیون و بالاخره مردی که مشغول کندن قبری در زمین یخ زده برای دفن یک کودک مرده یک روزه است، تنها راه موثر در این هوای سرد است.
برف روی کاج ها کارگردان: پیمان معادی ۱۳۹۱
به نظر می رسد تنهایی و خیانتی که رویا تجربه می کند با سرمای بیرون از خانه اش همخوانی دارد. صدای کلاغ هایی که انگار در زمستان جان تازه ای پیدا می کنند، خبر از حالت ناخوشایند خواب می دهد. اما زندگی رویایی در سرمای زمستان محبوس نمی ماند. او عاشق عشق جدیدی می شود (اگر بتوان آن را عشق نامید) و این داستان با زمستان ارتباط تنگاتنگی دارد و به زیبایی برفی می شود که روی درختان بلند کاج می نشیند. به نظر می رسد عشق در زمستان معنای دیگری دارد. راستش گرمای تابستانی که آدم در آن خفه می شود اصلا با عاشق شدن سازگار نیست.