دنیای تجارت نوشت: اجازه دهید فرض کنیم که فرآیند کسب و کار ما مانند بسیاری از کشورها بازار محور بود. یعنی بازار مشخص می کرد که کدام کالا صادر می شود و کدام کالا وارد می شود و بازار ارز نیز آزاد بود و صادرکنندگان و واردکنندگان به دلیل مالکیت ارزی هیچ تعهدی در قبال دولت نداشتند و بانک مرکزی مسئولیت پردازش تجاری را نداشت. ، تهیه و تامین .
در این شرایط تنها یک نرخ در بازار تعیین شده بود و واردکننده باید با همان نرخ وارد می کرد و صادرکننده هم ارز خود را با همان نرخ عرضه می کرد. در این سناریو، فساد اخیر ارزی هرگز رخ نمی داد. فساد زمانی اتفاق میافتد که نظام پولی چند نرخی در اقتصاد داشته باشیم و توزیع ارز بر اساس مکانیسم عرضه و تقاضا که توسط بوروکراتهای دولتی قابل امضا باشد، نباشد.
وقتی نظام بازار حاکم باشد، هیچ واردکننده ای به دنبال ارزی فراتر از نیاز مشتریانش نیست. چرا حتی اگر او نمی تواند ارز ارزان تر از نرخ بازار دریافت کند، چنین است؟ فساد فقط زمانی اتفاق می افتد که ارزهای زیر قیمت بازار موجود باشد. از این منظر، مشکل در عملکرد این یا آن دولت نیست، بلکه در فرآیند تجاری کشور است که ظهور فساد در هسته اصلی این فرآیند ریشه دوانده است.
فرآیند کسب و کار ما به گونه ای طراحی شده است که بوروکرات های دولتی به جای مردم تصمیم می گیرند چه چیزی وارد کنند، چه مقدار و حتی چه کسی را وارد کنند. به جای مردم، تصمیم می گیرند که سوار ماشین نشوند. خانواده ها به جای مردم ترجیح می دهند از وسایل خارجی استفاده نکنند. به جای مردم، تصمیم می گیرند که فلان مارک تلفن همراه در ایران فروخته نشود. به جای مردم، آنها تصمیم می گیرند که چقدر پول برای چای اختصاص داده شود. قیمت ارز واردات و صادرات را به جای مردم تعیین می کنند.
جالب است که برای جلوگیری از عواقب و مفاسد این «تصمیم برای مردم»، دولت از خود مردم مالیات می گیرد تا نهادهای نظارتی گسترده و بلندمدتی ایجاد کند که در نهایت جلوی فساد را نگیرد. اما سوال اینجاست: چرا مردم باید مالیات بپردازند تا بوروکرات های دولتی برای آنها تصمیم بگیرند و در نهایت فساد رخ دهد؟
اما از منظر علمی می توان این نوع مدیریت تجاری را زیر سوال برد و نشان داد که نه تنها هیچ کشوری چنین فرآیندی ندارد و فساد جزء لاینفک آن است، بلکه دستاورد آن یعنی مدیریت مدیریت بازرگانی است. بازار ارز محقق نشده است و در یک سناریوی کاملا آزاد نرخ ارز می تواند حتی کمتر شود.
اما مشکل اصلی بحث اخلاق است. این رها شدن بازار و تصمیم گیری به جای مردم، حق رای، آزادی و زندگی عموم مردم را به گروگان گرفته است. امضای بوروکرات ها برای تعیین اینکه چه چیزی وارد کشور شود، یعنی چند نفر تصمیم می گیرند برای کل جمعیت کشور چه چیزی مصرف شود! آیا می توان این پدیده را غیراخلاقی تر تصور کرد؟ حتی اگر در این کسب و کار که متکی به تایید دولت است، فسادی وجود نداشته باشد، باز هم با پدیده سیاه و سیاهی مواجه هستیم که کارشناسان واقعی نباید لحظه ای در ایجاد اختلال در کسب و کار و انتقال آن به مکانیسم بازار تردید کنند. اما واضح است که اگر در این فرآیند تعرفه ای چند تعرفه ای وجود داشته باشد و رانت ایجاد شود، قطعاً فساد رخ می دهد.
علاوه بر این، جالب است بدانید که خود بوروکراتهای دولتی نیز به دلیل ناسازگاری با بازار و عدم پذیرش قیمت آن، میخواهند تا حد امکان در آن دخالت کنند یا اگر میخواهند حد بالایی را تعیین کنند، بازار مصنوعی خود را ایجاد کنند. تخصیص ارز برای هر محصول، دریافت مزایای. در سال 2017 پس از بازگشت تحریم ها اگر نبود حجم کالاهای وارداتی در سال 1395 که مبتنی بر بازار کاملاً آزادتر بود، استاندارد نیست. نبود که با کمک آن می توان حجم تخصیص هر محصول را تعیین کرد. به عبارتی تعطیلی بازار و تخصیص ملی ارز بر اساس معیارها و سیگنال های بازار انجام شد.
اما نکته اینجاست که از امسال به مرور زمان کنتور و استانداردی که در سال 96 از بازار خارج شد کارایی خود را از دست داد و بنابراین به جرات می توان گفت که تخصیص دولت در سال 97 بسیار کارآمدتر از آن تخصیص در سال 96 بوده است. 1402. . به عبارت دیگر، هر اتفاقی بیفتد، سیستم فعلی تخصیص ارز به دلیل نبود سیگنال های قیمتی ناکارآمدتر می شود. فقط یک شاخص داشته باشیم: در سال 96 واردات کالاهای اساسی کل کشور کمتر از 10 میلیارد دلار بوده و از امسال این میزان افزایش یافته و اکنون به بیش از دو برابر رسیده است!
البته همه می دانند که به دلیل تعرفه های چندگانه بخشی از ارقام تخصیص پولی کالاهای اساسی به مصرف مردم نمی رسد. اما واقعیت این است که با وجود ارز ارزان که بیش از نیاز کشور است، ارز برای کالاهای اساسی تامین می شود و سهم سایر کالاهای مورد نیاز کمتر است.
ممکن است تعجب کنید که چرا بوروکرات های دولتی به این روند دولتی تجارت و تسویه حساب ادامه می دهند که باعث چنین ضررهایی می شود؟ پاسخ خارج از این چارچوب است. اما می توان به این نکته اشاره کرد که بسیاری از آنها واقعاً از این شرایط بی بهره اند و شاید برخی از آنها می دانند که بازار راه حلی موثر برای تجارت خارجی است. اما نکته اینجاست که در شرایط کنونی هیچکس نمی تواند آنها را به خاطر محدود کردن حق رای مردم سرزنش کند. شما به راحتی می توانید برای مردم تصمیم بگیرید و از منظر سیستم این مشکلی ندارد.
نگارنده از زمان شروع مجدد تحریم ها در سال 97 همواره بر این نکات تاکید داشته و معتقد است برای بسته شدن پرونده های فساد مالی مانند پرونده اخیر، جدای از بازگشت به نظام تعرفه یکپارچه، تمرکز بر بازار تصمیمات بوروکراتیک در تامین و توزیع ارز و رعایت حقوق شهروندان. راه دیگری برای تجارت در کشور وجود ندارد وگرنه تغییرات در دولت رخ می دهد و فساد ادامه می یابد. به منظور حمایت همزمان از اقشار آسیب پذیر در نظام تعرفه یکسان، یارانه باید به صورت نقدی به گروه های هدف برسد. این وظیفه همه کارشناسان و دلسوزان است که علیرغم هزینه هایی که برجسته خواهد شد و با وجود ذینفعان فراوان از وضعیت موجود، تمام تلاش خود را برای بازگرداندن روند کسب و کار بازار محور به کار گیرند.