دنیای انتقام جویان به یک استراحت فوری نیاز دارد! دنیای سینمایی مارول، که چندی پیش مانند یک نقطه عطف تزلزل ناپذیر از فرهنگ سینمای مدرن به نظر میرسید، در چند سال گذشته به دلیل تصمیمهای عجیب، تصاویر ضعیف و حتی تقسیم داستانی بین فیلمها و فیلمها، در وضعیتی متحول بوده است. سریال تلویزیونی. باتلاق های ناامید. اما اکنون این سوال مطرح می شود که آیا فیلم «مارولز» می تواند راهی برای فرار از این مسیر باشد یا خیر؟!
به گفته ویجیاتو، روزی روزگاری کارول دانورز یک خلبان ساده در خدمت ارتش ایالات متحده بود. اما با دریافت تواناییهای شگفتانگیز در نتیجه یک تصادف، در نقش کاپیتان مارول خود را در میانه یک جنگ بین ستارهای میبیند. برای پایان دادن به درگیری، کارول هوش مصنوعی را در راس تمدن بی رحم کری نابود کرد. بنابراین، بیگانگان، بدون رهبر، درگیر درگیری های داخلی و بلایای زیست محیطی شدند.
در بین، یکی یکی از معدود بازماندگان کری، جنگجوی Darben، تصمیم میگیرد تا سیاره خود را با برش پورتالهای فضا به دنیاهای دیگر و استخراج منابع لازم از آنها نجات دهد. با این حال، با انجام این کار، ساختار واقعیت را بی ثبات می کند. حالا هر بار که کاپیتان مارول از قدرت های خود استفاده می کند، جای خود را با ابرقهرمانان دیگر عوض می کند!
خوب آنچه در بالا ذکر شد خلاصه ای از داستان و ایده شکل گیری درام در فیلم «معجزات» است. اما نه خود داستان و نه کل اساس این اثر به عنوان یک فیلم حاوی چیز خوبی نیست! اما چرا؟ از آنجایی که دراماتورژی حتی در سادهترین سطح هم کار نمیکند، پیرنگ، یا بهتر است بگوییم آنچه در اینجا به عنوان طرح به من داده میشود، به سختی به هم متصل میشود، و به نوعی، فیلمنامهنویسان داستانی را جمعآوری کردهاند که قرار است درک شود. چند فیلم و سریال دیگر؛ و خود کار مطلقاً ربطی به MCU به عنوان یک کل ندارد.
با این تفاسیر، خود من به عنوان یکی از مخاطبان، با هر بار اضافه شدن به دنیای سینمایی مارول، بیشتر و بیشتر به کل فرنچایز بیعلاقه میشوم. مانند بسیاری از افراد، من بعد از Avengers: Endgame متوجه افت کیفیت شدم و در تبلیغات برای آینده مارول مشکل داشتم. شاید یکی یکی از بزرگترین موانع در این دنیای سینمایی، اضافه شدن سریال های مختلف تلویزیونی مارول به مجموعه MCU است. خود سریال در بیشتر موارد متوسط هستند، اما برای همگام شدن با روایت کلی فرنچایز، احساس میکنند که تماشای آن اجباری است.
برای برخی، این مسئله مهمی نیست، اما برای کسانی که دقیقاً طرفداران سرسخت مارول یا ابرقهرمانان نیستند، جا افتادن در این جهان به نوعی کار سختی به نظر می رسد. اما این چیز خوبی نیست. بنابراین به بیان ساده، می توان گفت که فیلم های مارول از سال 2019 بدتر شده اند. هالک باورنکردنی» یا قسمت دوم «ثور». در نتیجه مارول روز به روز در باتلاق گیر می کند.
در این صورت مردم دیگر به مارول اعتماد ندارند و این شرکت مسیر مناسبی برای بازگشت این اعتماد ندارد. در واقع، به دلیل به هم ریختگی محور ایده پردازی مارول، نه نویسندگان و نه مخاطبان نمی توانند به طور قطعی بگویند که همه چیز به کجا ختم می شود، زیرا به دلیل بحران دیگری در هالیوود، برنامه ها باید به معنای واقعی کلمه هر چند ماه یکبار تغییر کنند.
بسته شدن سینماها در بحبوحه همه گیری کرونا، درگیری بر سر حقوق مرد عنکبوتی، مرگ غم انگیز چادویک بوزمن با نام مستعار پلنگ سیاه، برکناری رسوایی رئیس دیزنی، اخراج دسته جمعی در صنعت سرگرمی و ماه ها اعتصاب بازیگران و نویسندگان نمونه هایی از دلایل این آشفتگی است.
با توجه به این هرج و مرج در ساختار مدیریتی سینمای هالیوود و به دنبال آن آشفتگی مارول، فیلم مارولز نیز مانند تمامی پروژه های اخیر این دنیای سینمایی، زخم های بازنگری و فیلمبرداری مجدد را به دوش می کشد. مسیری که سه سال پیش توسط نیا داکوستا و فیلمنامه نویس مگان مک دانل ترسیم شد، به وضوح دیگر به نفع مارول نیست. بنابراین به نظر می رسد که محتوای داستانی فیلم بارها و بارها در اتاق تدوین دوباره شکسته شده، فشرده شده و تا رسیدن به مرحله نمایش در فیلمی کاملا متفاوت پرتاب شده است.
این به معنای هرج و مرج کامل است. در واقع سکانس تاثیرگذار کاپیتان مارول چندین بار در اتاق تدوین ویرایش شده و با زمان یک و نیم ساعت به یک کمدی سریع و هیجان انگیز تبدیل شده است. و تمرکز داستان از کارول به کامالا تغییر کرده است. این اولین حضور خانم مارول روی صفحه نمایش است و او فیلم را با تیزر دیگری برای تیم Young Avengers به پایان می رساند. در این صحنه، خانواده کامالا خان بدون هیچ دلیل خاصی تمام داستان را طی می کنند و در نبرد اوج فیلم، خانواده کامالا حتی به یک مینی پلات شخصی دست می یابند که هم غیرطبیعی است و هم کاملا آنها را از قهرمانان جدا می کند. نبرد اصلی با داربن
البته این انتقاد به این معنا نیست که تمام طنز و اکشن این اثر در زمان فیلمبرداری مجدد به فیلم اضافه شده است. اما تغییرات و میزان هرج و مرج در تمام سکانس های این فیلم به طور غیرقابل قبولی زیاد است. بنابراین شکل تدوین فیلم بزرگترین مشکل فیلم های مارول بود. در این آشفتگی، شخصیت کاپیتان مارول بر اساس قربانی است که فیلم و داستان کار چندانی با او ندارند. یکی یکی دیگر از قربانیان تدوین ضعیف، شخصیت شرور داربن با بازی ژاوی اشتون بود. اشتون به عنوان یک بازیگر کار خوبی انجام داد، اما شخصیت او فراموش شدنی است.
انگیزه های شخصیت شرور واضح بود، اما او به سختی تهدیدی برای قهرمانان به نظر می رسید. بعلاوه، تدوین متلاطم این فیلم واقعاً به داستان شخصیت او آسیب زد. فیلم از ما می خواست که سطحی از همدلی یا درک را برای شخصیت شرور جلب کنیم، اما به دلیل داستان سرایی نامتعارف در MCU، تلاشی بیهوده بود. به طور کلی، در هیچ نقطه ای از سفرهای داستانی در MCU من نتوانستم به وضعیت اسفناک کری اهمیت بدهم.
اما مشکل The Marvels این است که به نظر می رسد خارج از مسیر و احمقانه است. از نظر لحن این فیلم ما را به یاد اثری مانند آخرین فیلم ثور یعنی عشق و تندر می اندازد. در آن فیلم بزها فریاد می زدند و در اینجا حضور گربه ها چنین قانونی است. و این هم در ظاهر و هم از نظر عمق محتوا به شدت احمقانه است. مشکل دیگر این فیلم این است که درک “مارولز” به عنوان یک مانیفست فمینیستی سخت است و من در مورد این واقعیت صحبت می کنم که اکثریت قریب به اتفاق شخصیت ها زن هستند.
فضای تیمی که کارگردان این فیلم سعی کرده از آن به سبک انتقام جویان تقلید کند، پیش از این اثر همیشه تماشاگران را مجذوب تیمی از ابرقهرمانان می کرد که با وجود تمام تناقضات، تا پایان یک خانواده بزرگ و صمیمی باقی ماندند.
اما در The Marvels، کارول، مونیکا و کامالا توانایی های بسیار مشابهی دارند، آنها فقط در نوع دستکاری انرژی با هم تفاوت دارند. بنابراین در اینجا تفاوت خاصی بین این سه شخصیت زن نمی بینیم. در این بین، داکاستا به عنوان یک فیلمساز، استعاره خواهری را بیش از حد تحت اللفظی می گیرد و سعی می کند به دنیا ثابت کند که تنها دشمنان زنان زمینی، زنان بیگانه هستند.
در نتیجه این مدل نگاه، به طور متناقض، خود داکاستا شخصیت هایش را در تلاش برای تبدیل آنها به نمادهای زن بی عیب و نقص عقیم می کند و فراموش می کند که داشتن هویت های چندگانه همیشه مستلزم تعارض است و اینکه مفهوم یک زن ایده آل محصول جانبی است. پدرسالاری در اصطلاح سمی که آثار فمینیستی را مشخص می کند. اما این فیلم هم در اجرای همین فرمول مشکل دارد.
خب حالا ممکنه این سوال پیش بیاد که آیا فیلم Marvels نکته روشن یا امیدوار کننده ای داره یا نه؟! پاسخ روشن است؛ حتی آنهایی که مانند من مارول را دوست ندارند، هنوز از زمان فیلم کوتاه و تازگی شخصیت کامالا قدردانی می کنند. ایمان ولانی بازیگر جوان کانادایی پاکستانی چنان باهوش، سرشار از انرژی و جذابیت است که نمی توان در برابر او مقاومت کرد. احتمالاً مارول از زمانی که تام هالند نقش مرد عنکبوتی را بازی میکرد، چنین عنصر جالبی نداشته است. و به نظر می رسد مدیریت استودیو این را درک کرده و به طور هدفمند کامالا را به عنوان رهبر نسل بعدی Avengers معرفی می کند.
فقط شرم آور است که داستان کارول دانورز باید قربانی موفقیت شخصیت کامالا شود. البته دلیل این رویکرد روشن است; پس از تمام تاخیرها و زمان بندی مجدد، استودیو مارول به سادگی نیازی به دنباله کاپیتان مارول نداشت. یا حداقل به کمتر از پیش درآمد «انتقامجویان جوان» نیاز داشت. بنابراین، مارول به جای یک درام مبتنی بر شخصیت، یک کمدی زنانه ارائه کرده است که در آینده این استودیو نقش محوری دارد. آینده ای که در آن Avengers جوان هستند و X-Men مشخصا جایگاه ویژه ای در آن خواهد داشت.
در خاتمه باید گفت: فیلم Marvels ترکیبی از وقایع کیهانی و سرگرمی های سطحی را ارائه می دهد اما به دلیل مشکلات تدوین هیچ کدام به نتیجه درستی نمی رسند. مخاطبان زن جوانتر را هدف گرفته است و اگرچه ممکن است برای همه جذاب نباشد، اما از نظر سرگرمی نسبت به کاپیتان مارول (2019) پیشرفت کرده است.
اما در نهایت باید بپذیریم که دنیای سینمایی مارول راه خود را گم کرده است. به دلایل مختلفی که اکثر آنها می توانستند توسط تولیدکنندگان مدیریت شوند. اما افسوس که عناصری در مارول فعلی غالب شدند که آن را به سمت نابودی کامل سوق می دهد. و حالا مارول با یک دوراهی مواجه شده است: به لجبازی خود ادامه دهید یا تا زمانی که وضعیت درست نشود استراحت کنید!
به نظر می رسد این شرکت گزینه دوم را انتخاب کرده است. طبق برنامه فعلی، مارول قصد دارد در سال 2024 تنها یک فیلم اکران کند که آن هم «ددپول 3» است. همچنین مینی سریال اکو و یکی دو پروژه انیمیشنی نیز سال آینده از مارول استودیوز پخش خواهد شد.
در بدترین حالت، چنین مکثی به خود بینندگانی که از جریان بیپایان نشریات سردرگم شدهاند، اجازه میدهد نفس مفیدی بکشند. و در بهترین حالت، جهان انتقامجویان هنوز هم میتواند در مورد اولویتهایش تصمیم بگیرد و دست از به خطر انداختن قهرمانانش بردارد و حداقل یک ساعت و نیم از مردم التماس نکند که به چیزی ضعیف مانند مارول توجه کنند.