“چرا گریه نمی کنی؟” داستان در مورد حالات و مشکلات روحی مردی تنها است که به بن بست عاطفی رسیده و نمی تواند به زندگی عادی بازگردد. مردی که تنها ماموریتش در زندگی مراقبت از برادرش بعد از مرگ پدر و مادرش بود و بعد از مرگ آنها همه چیز برایش معنی نداشت. او از ابتدا تا انتهای فیلم سفری را از اعماق تاریکی آغاز می کند و در پایان، نوری در زندگی او می درخشد. علیرضا معتمدی به عنوان نویسنده و کارگردان فیلم توانسته است معنای بسیار مهمی را در بستر یک روایت خاص پیش روی مخاطبان خود قرار دهد و به عنوان یک بازیگر، علی را فردی با این مختصات به تصویر کشیده است.
به گزارش بازتاب آنلاین، پس از موفقیت فیلم «رضا» و پرداختن به مشکلات روابط، علیرضا معتمدی در دومین فیلم خود با محوریت یک فرد تنها از تنهایی و افسردگی مردان معاصر صحبت کرده است. مشکلی که همه ما به نوعی با آن روبرو هستیم. معتمدی به همین مناسبت به عنوان بازیگر اصلی فیلمش مقابل دوربین ایستاده است.
شخصیت پردازی ها | در فیلم “چرا گریه نمی کنی؟” ما با شخصیت اصلی روبرو هستیم که در آستانه فروپاشی است. همسرش او را برای مهاجرت و خواستن زندگی بهتر رها کرد و از طرفی برادرش که تنها سرمایه او در این دنیا بود فوت کرد و حالا دیگر انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارد. او به روانشناس می گوید که از روزی که برادرش مرده گریه نکرده است. احساس گریه می کند اما به گریه تبدیل نمی شود و در این حالت احساس مرگ می کند. علی به هیچ یک از آرزوهایش نرسیده و نمی تواند با مردم خوب رفتار کند. تنها ابزار ارتباط او با مردم عصبانیت است و مثل اینکه نمی خواهد کسی به او وابسته باشد یا دوستش داشته باشد و… نکته مهم در شخصیت پردازی این است که علی با وجود احساسات منفی اش افسرده نیست و به او توجه می کند. زندگی مردم را آزار می دهد، سقوط نمی کند. اتفاقاً از بیرون آرام و بامزه است و هیچکس متوجه حال بد او نمی شود، اما در باطن شکسته است و این وخامت به اندازه کافی در فیلم منتقل می شود. در این فیلم شخصیت های فرعی دیگری به عنوان نمایندگان طیفی از جامعه معرفی می شوند و سعی می کنند به شیوه خود آن را آرام کنند. عمه مذهبیاش او را به هیئت میفرستد، دوستش او را نزد یک معتاد میبرد تا مواد مخدر امتحان کند، همسر سابقش او را به سفر میبرد تا دوقلویش را ملاقات کند و معشوقهاش سعی میکند او را از نظر عاطفی بهتر کند. مواجهه او با هر یک از این شخصیت ها، تجربه جدیدی را به آن اضافه می کند و داستان را پیش می برد.
فیلمنامه | در طول فیلم، شخصیت اصلی سفری را از تاریکی به نقطه ای روشن آغاز می کند. در ابتدای فیلم علی در آستانه سقوط قرار دارد. او را بدون لباس در جاده می بینیم و می شنویم که به کوه و بیابان رفته است، اما در بیابان هم نمی تواند تنها باشد. علی مدام از همه فرار میکند و میخواهد فقط برای حال بدش کاری کند، اما بقیه اجازه نمیدهند. آنها مدام سر راه او قرار می گیرند و علی سعی می کند از آزار آنها فرار کند. با این حال، او کم کم متوجه می شود که نمی تواند به تنهایی از وضعیت وحشتناک خود مراقبت کند. بنابراین کم کم به دیگران اجازه می دهد وارد زندگی او شوند و به او راه حل بدهند. آنچه مهم است تغییر تدریجی علی در این سیر درونی است. بدین ترتیب مخاطب با لایه های شخصیتی علی و دلایلی که او را به این نقطه رسانده و به آن ادامه می دهد، مواجه می شود. اما هر چه زمان می گذرد مراجعات او به روانشناس کمتر و کمتر می شود و با نیروی درونی خود و کمک اطرافیان خود را تامین می کند.
بازی ها | علیرضا معتمدی اگرچه در دهه هفتاد و هشتاد تجربه بازی در چند فیلم را داشت اما به عنوان بازیگر شناخته شده نیست. با این حال، حضور او در “چرا گریه نمی کنی؟” او کاملاً موافق فیلم است. از طرفی چون نویسنده و کارگردان فیلم است و بهتر از هرکسی معنا و هدف آن را میداند، توانسته مفهوم را منتقل کند و از طرف دیگر، بازی او شخصیت علی را ملموستر جلوه داده است. مثل یک آدم معمولی رفتار کن انگار به جای بازی زندگی می کند و در آن موقعیت دوربینی از او فیلم می گیرد. او مقید به قوانین بازی نیست و شاید نتواند به اندازه یک بازیگر قوی خودش را برای ایفای نقش مورد نظر به چالش بکشد، اما چون رفتارش واقعی است، باورپذیر به نظر می رسد. هانیه توسلیباران کوثری، فرشته حسینی، مانی حقیقی و علی مصفا با اینکه حضورشان در فیلم به اندازه علی نیست، اما نقش خود را به خوبی بر عهده گرفته اند و این شخصیت را کامل کرده اند.
ادای دین به سینمای ایران | معتمدی از فیلم های کارگردانان مطرح سینما بهره برده است. در جایی خود را جای گاو مشهدی می بیند و برای روانشناس تعریف می کند که گاهی خواب می بیند که او گاو مشحسن است و مشهد به جای گاو او شده است. در عین حال سکانسی از این فیلم را می بینیم که مشحسن برای اولین بار روی گاو مستحیل دیده می شود. از سوی دیگر در سکانسی از فیلم «طعم گیلاس» عباس کیارستمی تقدیر کرد. وقتی در قبر می خوابد و وقتی بیدار می شود، با دیدن برگی که روی قبر می روید، دیدگاهش نسبت به زندگی تغییر می کند.
تمهیدهای ویژه | “چرا گریه نمی کنی؟” فیلمی با محتوای تلخ است اما علیرضا معتمدی موقعیت ها را طوری چیده است که هیچ وقت احساس افسردگی و خستگی نکنیم. موقعیت های کمدی خنده داری در فیلم وجود دارد که گاهی باعث می شود ما لبخند بزنیم و فضای فیلم را تلطیف کنیم. یکی از این سمت ها با آمدن حمزاد اصفهانی علی شکل گرفت. او برخلاف علی عاشق زندگی است و در هر شرایطی خوش می گذرد. گفتگوی او با علی در مجموع موقعیت خنده داری ایجاد می کند. از طرفی همراهی او با صبا هم تاریکی فیلم را از بین می برد. صبا هر طور شده سعی می کند علی را به زندگی هل دهد و علی از هر راهی برای فرار استفاده می کند و این باعث ایجاد یک برخورد مفرح می شود. از این گذشته شخصیت علی شیرینی خاص خود را دارد و اجازه نمی دهد مخاطب حال بدی را تجربه کند.
“چرا گریه نمی کنی؟” این فیلم به کارگردانی علیرضا معتمدی این روزها روی پرده سینما می رود.