قسمت آخر

بخش اول این مقاله در روز چهارشنبه (1 خرداد) آذر) منتشر شد. اکنون بخش آخر برای شماست.

…. در جستجوی، دایره المعارف درسی است در گفتمان ها، درسی در گفتمان ها، که هر کدام خود یک فلسفه نوظهور است، گاهی شامل یک درمان کاملاً جدید از روانشناسی است، گاهی به انسان شناسی از منظر جامعه شناسی می پردازد. و گاه در زیبایی شناسی توجه روح به هنر منحصر به فرد نقاشی، موزه شناسی، الهیات در عهد عتیق و جدید، اسطوره شناسی مبتنی بر داستان های شب های عربی، فمینیسم از منظر فیزیولوژی، بینشی به تاریخ فرانسه است. مجروح جنگ و هزار و یک تنگنا. بیش از یک تار مو در این قلم جادویی پنهان شده است و من برخی از آنها را که بهتر با روح مجموعه آینده مطابقت دارند را پوشش خواهم داد.

در اینجا ما تنها بازدید از این موزه باستان شناسی تاریخی را شاید کمتر از یک ساعت داشته باشیم و تنها نگاهی کوتاه به فرم ها و مجسمه ها و همچنین زیبایی های اسطوره ای ذهن پروست خواهیم داشت.

پروست به سبک همه متفکران به جای این واقعه مافوق بشری پرسش های بی پاسخی را مطرح می کند که به خوبی می داند که تاریخ بستر مناسبی برای این همه پرسش و پاسخ نیست، زیرا به نظر او تنها یکی از آنهاست. پرسش‌های بی‌شماری انسانی که پاسخ آن را در غذا یافتند، شاید شکل جهان تغییر کند و نفس مردم فردستان به خطر نیفتد و آن‌وقت مردم فردستان سهمی بزرگ‌تر از قوانین بشری نخواهند. برای آنها فراهم شده است.

در جستجوی زمان از دست رفته در دل یک داستان عاشقانه زندگینامه ای که از دید اول شخص نوشته شده است، گاهی دلسوزانه، دلسوزانه و صمیمانه انتقاد می کند و گاهی نصیحت می کند، دلش را می شکند و در گوشه ای از فضایش پنهان می شود. تا دردش را بیان کند او در تنهایی شفا می‌دهد، مردم را فراتر از آنچه می‌گویند می‌بیند و دوربین حقیقت‌محور خود را به یک اندازه روی همه می‌چرخاند، برایش اهمیتی ندارد که چه کسی او را در آن طرف دوربین قضاوت می‌کند، فرض ایمان او که حقیقت مسلم است و غیرقابل انکار است. که دیر یا زود انسان قبل از ابدیت با آن مواجه خواهد شد. او در مقالات و سخنرانی‌هایش چنان اکتشافات و شهودهایی را با خوانندگانش به اشتراک می‌گذارد که انسان از نکات بسیار شگفت‌زده می‌شود که واقعاً می‌توان آن را در مدت کوتاهی درک کرد. در دایره المعارف پروست معانی جدیدی از کلماتی می یابیم که قبلاً ندیده ایم و نشنیده ایم.

با وجود اینکه پروست به طبقه اشراف و به اصطلاح خانواده بورژوازی فرانسه تعلق دارد، با اطمینان عمیق و ایمان عالی به آنها حمله می کند و آنها را گروهی واقعاً بی سواد می خواند. این اظهارات او پیامی است قوی برای آن دسته از منتقدانی که او را یک دزد بی‌درد می‌دانند که قلم به دست گرفت تا نشان دهد ادبیات جای حکومت نیست، بلکه پناه کسانی است که رنج می‌کشند و نجات دهندگان بشریت هزاران هزار نفر را می‌خواهند. درد کرد و قلم را زمین نگذاشت.

در میان انبوه مفاهیم برجسته و متعالی زندگی، آنچه در قلم پروست به چشم می خورد و مورد آرزوست، عشق است، رازی چون خدا که قرن های بی شمار مردم را از پیر و جوان، مرد و زن را به تلاش برای زنان واداشته است. ، اهل دل و سیاست و غیره. و هرکس در زندگی خود زخم های ریز و درشتی از آن دارد. زخمی شیرین، دلربا، دلنشین و دلنشین.

او در روانکاوی روح ناآرام انسان اکتشافات زیادی کرد که یکی از آنها تحلیل نفسانیات است که کم و بیش همه افراد از طبقات بالا و پایین و فقیر و نجیب را تحت تأثیر قرار می دهد و نمونه عینی آن ابراز علاقه و عشق است. این بی حد و حصر است و به ندرت کسی در این کره خاکی وجود دارد که بتواند بیانیه روشنی برای انکار آن داشته باشد. او می گوید ما هرگز نمی لرزیم مگر در برابر خود و کسانی که دوستشان داریم و چقدر در برابر آنها ساکت و گستاخ می شویم وقتی شادی ما دیگر در دست آنها نیست.

در پایان وقتی با بغضی به بلندی فریادهای خفه شده به قلم افکارش می رسد، زنگ زمان از دست رفته را می گیرد و صلیبی بر دوش می نویسد: «وقتی می نویسیم دیگر صدایی نمی ماند».

محمد صبری

نویسندگان و منتقدان




اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *