سلام ینی – سرویس فرهنگ و هنر: ابتدا بیایید تکلیف را روشن کنیم. این یک مرثیه است، یک مرثیه کوتاه برای نسل طلایی فیلمسازان ایرانی که زمان به تلخی با آن برخورد کرده است.

در اولین دقایق یکشنبه 23 مهر خبرهای زیر در رسانه ها آمده است: داریوش مهرجویی کشته شد. در ابتدا مردم فکر می کنند این یکی از آن اخبار زرد است که سعی می کنند یک عنوان جذاب و سینمایی بسازند تا مخاطب را فریب دهند، مثلاً در خبرها آمده است کارگردان معروف در فیلمی کشته شده است یا در حال فیلمبرداری است. مربوط به همین موضوع بود اما خبر جدی و کوتاه و دردناکی نبود.

ظاهرا این حادثه در مشکین دشت رخ داده و دختر داریوش مهرجویی موضوع را به پلیس اطلاع داده است. اگر می خواهید اطلاعات دقیق تری از قتل داریوش مهرجویی به دست آورید، می توانید سایر اخبار پی ام آپ را دنبال کنید.

این نمایش تلخی است از روزگاری که داریوش مهرجویی پس از مرگ تکان دهنده عباس کیارستمی بر اثر سرطان و خودکشی پوراحمد اینگونه به پایان رسید. کشته شدن.

علاوه بر کیارستمی و مهرجویی، نام هایی چون مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی از جمله نام هایی بودند که موجی نو و متفاوت در سینمای ایران ایجاد کردند و در کنار جریان فیلم ایرانی که قالب کنونی سینماست، حرکتی قوی ایجاد کردند.

اگرچه نام‌هایی چون کیومرث پوراحمد، بهرام بیضایی یا علی حاتمی در میان رهبران و حتی چهره‌های ناب این جریان نبودند، اما افرادی بودند که نزدیک‌ترین رابطه را با موج نو سینمای ایران داشتند. بچه های امروز موج نو متشکل از اصغر فرهادی، رضا درمیشیان و سعید راوشی هستند.

این حاکمان به طرز جذابی جوان و لاف‌زن بودند، اما با انقلاب اسلامی به یکباره در مسیر خود متوقف شدند. اما شدت موج نو به حدی بود که در نهایت بخش قابل توجهی از این جریان پس از انقلاب در ایران فیلم، سریال یا تئاتر ساخت.

کیارستمی، مهرجویی و پوراحمد با همه مشکلاتی که کردند، کردند و کردند، بخش قابل توجهی از آثارشان را بعد از انقلاب خلق کردند. جوایزی دریافت کردند، معروف شدند، اما هر بار موانع مالی، اجتماعی و سیاسی بیشتر شد. بالاخره پیری فرا رسید، دوره ای که سرنوشت چندان هماهنگ نبود.

کیومرث پوراحمد که همیشه می گفت امید دارم خودکشی کرد، عباس کیارستمی نماد زندگی سرطان گرفت و حالا داریوش مهرجویی فیلسوف سینمای ایران و نماد صلح کشته شد.

این شوخی سرنوشت نه تنها در مورد برخی از مهم ترین فیلمسازان ایرانی صدق می کند، بلکه به نظر می رسد برای همه ایرانیان نیز صدق می کند. مردم از این آشفتگی به آشفتگی دیگر می روند و در بمباران غم و ماتم مجالی برای عزاداری ندارند. اوضاع به حدی پیش رفته که خیلی ها بی حس شده اند و تکرار می کنند: با حساسیت عادی یک شهروند عادی نمی توان چنین اتفاقات بدی را تحمل کرد.

در آخر یادمان باشد که عزاداری برای داریوش مهرجویی سخت است اما اسیر اخبار جعلی و دروغ و نفرت پراکنی تند و نژادپرستانه نشویم. این تله ها ضد بشریت و علیه منافع ملی ایران و ایرانی است.

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *