جوانی در حسرت برای همیشه با من خداحافظی می کند
خداحافظی ابدی، حسرت شد جوانی ام
بهار زندگی تمام شد و طاعون روزها تمام شد
با سرو و باد چه کرد
سرنوشتی بهشتی، آرزو و ویرانی بود
با سرنوشت بهشتی چه کنم؟
شراب ارغوان راه حل زردی من نیست
بنازم مرا زد و صورتم بنفش شد
هنوز از آبشار به دریا حسادت می کرد
این ما را به یک آتشفشان تبدیل کرده است
چه شد که به روز توانایی من برگشتی؟
خودت دیدی با زندگی من چه کرد
جوانسازی قلب یک مسیر حیاتی بود
جوانی به دنبال جانان آمد و با ما جوان شد
جوانی تنها امیدم در زندگی بود
با چه امید دیگری می توانم زندگی کنم؟
جوانان بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمیر در جوانی در گلستان آهنگ می خواند