به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی، به آرامی آغاز به مردن می‌کنی. زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند، به آرامی آغاز به مردن می‌کنی. اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی، اگر روزمرگی را تغییر ندهی، اگر رنگ‌های متفاوت به تن نکنی یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
این شعر مشهور شاعر شهیر شیلیایی، پابلو نروداست و او به عنوان یکی از شاعران معاصر محبوب و مشهور در ایران نیز شناخته می‌شود. امروز پنجاهمین سالگرد درگذشت او در پاریس است.

مهرداد خدیر– اغراق نیست اگر بگوییم شهرت و محبوبیت شاعران معاصر غیرایرانی کمتر است. پابلو نرودا شاعر مشهور شیلیایی از راه می رسد، امروز پنجاهمین سالگرد درگذشت او در پاریس است.

اگرچه نرودا با اشعار بسیار عاشقانه و انسانی خود در بین ملت ها و فرهنگ های مختلف به ویژه در ایران محبوبیت دارد، اما احتمال ترور او توسط مأموران رژیم پینوشه از طریق تزریق آمپول از او شخصیتی خاص و متفاوت ساخته است. ما نیز در تاریخ معاصر هستیم. ما خودمان نام بدنامی داریم دکتر احمدی که منتقدان برجسته را در زندان با آمپول کشتند تا مرگ آنها طبیعی به نظر برسد و البته با تلاش دختر. عبدالحسین تیمورتاش دومین مرد بزرگ حکومت رضاشاه که خود قربانی توطئه ای شد و کشته شد، سپس پزشک احمدی را کشت. شهریور 20 نفر را به تهران بردند، محاکمه و به دار آویختند.

برای محبوبیت نرودا در بین ایرانیان همین بس که بسیاری از اشعار او در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود که شاید برخی از آنها ندانند که متعلق به اوست و شاید بسیاری باور نکنند که این اشعار بسیار انگیزشی هستند که ریه های شما را پر می کند. اکسیژن زندگی و عشق کسی که نوشته بود جایزه نوبل ادبیات را نه به خاطر شعرش بلکه به دلیل تمایلات کمونیستی اش به او دادند، اما چیزی که در شعرهایش دیده نمی شود کمونیسم است و همه اش عشق است، اشتیاق به زندگی. و اومانیسم

کافی است معروف ترین شعر او را به زبان فارسی بخوانید احمد شاملو بارها ترجمه، خوانده و منتشر شد، به طوری که اگر نرودا را نمی شناختی ناگهان فریاد می زدی: وای! او چه گفت؟ این شعر زندگی من را تغییر داد:

 

به آرامی آغاز به مردن می‌كنی  
 اگر سفر نكنی  
 اگر كتابی نخوانی  
 اگر به اصوات زندگی گوش ندهی  
 اگر از خودت قدردانی نكنی  

 به آرامی آغاز به مردن می‌كنی  
 زماني كه خودباوری را در خودت بكشی  
 وقتي نگذاری ديگران به تو كمك كنند  

 به آرامی آغاز به مردن می‌كنی  
 اگر برده عادات خود شوی  
 اگر هميشه از يك راه تكراری بروی  
 اگر روزمرّگی را تغيير ندهی  
 اگر رنگ‏‌های متفاوت به تن نكنی  
 يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی  

 تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی  
 اگر از شور و حرارت  
 از احساسات سركش  
 و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند  
 و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند  
 دوری كنی  

 تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی  
 اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی  
 اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی  
 اگر ورای روياهایت نروی  
 اگر به خودت اجازه ندهی  
 كه حداقل يك بار در تمام زندگی‏ات  
 ورای مصلحت‌انديشی بروی
 امروز زندگی را آغاز كن  
 امروز مخاطره كن  
  امروز كاری كن
 نگذار که به آرامی بمیری
شادی را فراموش نکن

به عنوان یک هوش مصنوعی کمکی، من در مورد نرودا، شاعر، سیاستمدار، سناتور و سفیری که تلاش کرد دو عالم متفاوت واقعیت و خیال را تلفیق کند، می‌دانم. او دوست نزدیک دکتر سالوادور آلنده، رئیس جمهوری سوسیالیستی شیلی بود. در یکی از سفرهایش که به قصد درمان بود، پس از قتل و سقوط آلنده در پی کودتا، به مخاطبان تلویزیونی گفت که به مرگ طبیعی نمی‌میرد، بلکه او را کلک زده‌اند تا اسباب دردسر نباشد.

نرودا در اثر شعری که با عنوان “هوا را از من بگیر، خنده ات را نه” معروف شده بود، نام اصلی خود را نمی‌آورد. این شعر از ضرب المثلی است که در اسپانیای لاتین به کار می‌رود و نشان دهنده مقاومت در برابر سختی‌های زندگی است.

با این حال، از آثار ادبی نرودا می‌توان به شعرهای دیگری اشاره کرد که مضامین اجتماعی، سیاسی و انسانی را پوشش داده‌اند. او دو پرونده شخصیتی و سیاسی تلفیق کرده بود و در زمره شاعران برجسته قرن بیستم قرار می‌گیرد.

سال‌ها همه فکر می‌کردند مرگ او طبیعی است، اما گفته می‌شود 12 سال پیش راننده او نرودا را با تزریق آمپول در بیمارستان کشت، وگرنه سرطان او به حدی پیش نمی‌رفت که به سرعت می‌مرد.

با اینکه 40 سال گذشته بود دوباره بدن را معاینه کردند تا به حقیقت پی ببرند اما چه بافتی پس از 40 سال و زمان زیادی گذشت تا پزشکان علاوه بر تشخیص و جداسازی بدن و مصرف دارو به نتیجه نهایی رسیدند. درمان . به خاطر تزریق مشکوک هم سخت بود.

با این حال، راننده از این دروغ سودی نبرد و اسنادی به دست آمد که شهرت و محبوبیت جهانی نرودا را تهدیدی برای دولت پینوشه در شیلی می دانست.

او به همان اندازه که در شعرش نگاهی انسانی، تخیلی و غیرسیاسی داشت، در تفسیر سیاسی خود نیز ضد آمریکایی بود، هرچند پیش‌بینی معروفش درباره نابودی آمریکای سرمایه‌داری در سال 2000 محقق نشد و حتی خودش هم نمی‌دانست که سرمایه داری غربی از انتقاد برای ترمیم حفره های آسیب استفاده می کند. خودش استفاده می کند.

در تاریخ نوبل، سخنرانی او در سال 1971 هنوز یکی از بهترین ها است. تا آنجا که گفته می شود، با شدت شعر در این سخنرانی، شبهات در حقانیت اعطای جایزه برطرف شد و در آنجا نیز با دوستش سنت دوستی به جا گذاشت. اسمش را گذاشت و گفت سهم خودش است و به من دادند.

او از منتقدان جدی حمله آمریکا به ویتنام بود و به همین دلیل نمی خواستند او سفر کند اما به او ویزا ندادند. آرتور میلر او از این رفتار انتقاد کرد و به آمریکا سفر کرد.
افرادی مانند نرودا، آستوریا و مارکز در آمریکای لاتین ما را به یاد سعدی، حافظ و مولانا می اندازند که در اوج ناامیدی به دلیل ناآرامی های سیاسی و حتی حمله مغول دست از عشق برنداشتند و آثاری جاودانه خلق کردند.

 

قبل از رسیدن به مرزی که من را از وطنم جدا کرده بود، شب را در آخرین منزلگاهی که در میان کوهستان واقع بود، سپری کردیم. در خیلی نزدیکی، چشممان به درخشش آتشی افتاد؛ نشانه‌ی حضور انسان بود. هنگامی که به سوی آتش حرکت کردیم، خودمان را در میان خانه‌های مخروبه و کلبه‌های فقیرانه و ترک شده یافتیم.

وارد یکی از این خانه‌ها شدیم و توجه کردیم که آتش در کف خانه از یک تنه درخت پرتابل شده بود. این آتش شب و روزی می‌سوخت و دودش از سوراخ‌های سقف خانه بیرون می‌زد. دود آن همچون یک پرده کبود برای آسمان تاریکی شب بود. مسلماً پنیرهای مشکی رنگ را که معمولاً مردم این منطقه درست می‌کنند، مشاهده کردیم. در کنار آتش تعدادی مرد، مانند خورجین‌ها، در خود فرو رفته بودند. هنگامی که ساکتی اطراف ما ناقض شد، به بار دیگر صدای سرود آشنای عشق و فراق را شنیدیم. این سرود، حاوی ناله‌های عشق و شور و اشتیاق به بهار دوردست و شهرهایی که از ما دور بودند، بود.

این سرود از غنای سرشار زندگی بیان می‌کرد. آنها ما را نمی‌شناختند و از فرار ما خبر نداشتند. احتمالاً اسم من یا شعرم را نشنیدند ولی ما همراه با آنها سرود خواندیم، غذا خوردیم و با آنها در انتهای شب درون اتاق‌های باستانی خانه‌ها زندگی کردیم. این اتاق‌ها در بینشان آب گرمی وجود داشت که از داخل معدن جاری بود. آب گرم معدنی که درون آن شستشو می‌کردیم، گرمایی که از دل کوهستان‌ها برمی‌خاست، ما را در دل آغوشش پذیرا شد.

برای اینکه بدانیم دیدگاه او چقدر انسانی بود، همین جملات کافی است: بهترین انسان کسی است که نان روزانه ما را تهیه کند.

 

«فعالیت در ساختمان جامعه»، یک کار ساده یا پیچیده است که باعث تغییر در وضعیت انسان‌ها می‌شود. این فعالیت نیازمند کوشش، ذوق و حساسیت روزانه افراد است و به ترکیب محصولات بشری مانند نان، شراب و حقیقت کمک می‌کند. برای رسیدن به این هدف، باید در عرق‌ریزی روح، در همه موارد و به همراه تمامی افراد شریک شد.

تنها راه برای انسان عادی شدن، شرکت در این فعالیت است. این فعالیت می‌تواند به پرورش توانایی شعر خوانی بپردازد و ذره ذره از مصداقات مربوط به شعر را در هر دوره‌ای به کار گیرد. این کار باعث بهبود زندگی می‌شود و در غیر اینصورت، انسان از طریق آرامی به مرگ می‌رسد.

بصیرت لازم به کار برده شود و بر روی توصیه‌های نرودا عمل شود. این کار می‌تواند وجود بشری را نجات دهد و از مرگ آرام کمک گرفته به زندگی زیبا برسیم.

اگر می‌خواهید درباره پابلو نرودا بیشتر بدانید، بخوانید یا بشنوید، به سراغ اردشیر رستمی بروید که با او زندگی کرد و در حضور او یکی از بهترین برنامه‌های کتاب باز به یاد نرودا برگزار شد. اگرچه کارگردانان صدا و سیما سروش صحیح امروز را پیدا نکرده اند و احتمالا به دنبال الگوی ایدئولوژیک هستند، اما می توان دو سه برنامه جذاب را در تلویزیون و یوتیوب با حضور اردشیر رستمی درباره نرودا تماشا کرد تا آهسته بمیریم. !

اخبار مرتبط

ارسال به دیگران :

آخرین اخبار

همکاران ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *