در فیلمنامه من، یکی از تغییراتی که ایجاد کردم، این بود که به جای مراجعه آپنهایمر به آرتور کامپتون – یکی از مدیران برجسته پروژه منهتن در دانشگاه شیکاگو – برای مشورت، او را به انیشتین ارجاع دادم. این تغییر، با توجه به شهرت انیشتین و همچنین عدم ایجاد مشکلات جدی، برای فیلم مفید است.
بخش سوم و پایانی مصاحبه نیویورک تایمز با کریستوفر نولان
منبع: نیویورک تایمز
مصاحبه کننده: دنیس اوربی
تاریخ انتشار: 3 آگوست 2023
➖➖➖➖➖➖➖➖
لیلا احمدی– بخش اول و دوم گفت و گوی مفصلِ دنیس اُوِربای نویسنده و خبرنگار علوم کیهانشناسیِ خبرگزاری نیویورک تایمز با کارگردان بزرگ آمریکایی کریستوفر نولان به بهانۀ ساخت و اکران فیلم اوپنهایمر پیشتر منتشر شد و اینک بخش سوم:
اوربای: کاری که اوپنهایمر در آن تبحر دارد، مدیریت و همنواسازیِ ارکان تیم و پیشبرد پروژه است.شما شمار زیادی از ستارگان سینما را در این فیلم گرد آوردهاید. آیا هنر اوپنهایمر شبیه کاری است که کارگردان سینما انجام میدهد؟
–نولان: هر یک از بازیگران من سر میز رفتند و در مورد ویژگی های همتایان واقعی خود تحقیق کردند. تکالیف زیادی برای انجام دادن داشتند. [می خندد] و منبع خوبی داشتند (پرومته آمریکایی). آنها تحقیقات خود را انجام می دادند و سپس تفسیرهای خود را به من ارائه می کردند. این کاری است که من واقعاً در گذشته نتوانسته ام انجام دهم.
به عنوان مثال، در صحنه کلاس با حضور همه دانشمندان، می توانیم بحث را بداهه بسازیم. فیلمنامه پیش روی ماست، اما بازیگران می توانند بر اساس آموخته ها و پژوهش های خود با علاقه و دانش بازی کنند.
آیا چیزی بود که شما را در نحوه ایفای نقش بازیگران شگفت زده کرد؟
این متن دربارهی یک روند پر پیچیدگی و نامعلوم است که با غافلگیریهای مکرری همراه است. بعضی مواقع، موضوع قدرت نیز در این مطالب به چالش کشیده میشود.به عنوان مثال، بازیگر نقش وزیر جنگ ترومن در فیلم ال استیمسون به من گفته بود که استیمسون و همسرش به کیوتو برای ماه عسل سفر کردهاند و شاید همین امر برای حذف کیوتو از لیست بمباران تصمیمگیری شده باشد. در این نوع مواقع، شخصی که در صحنه یا مباحثات حضور دارد باید از تردیدهای خود بیخبر نماند و بتواند بهترین عکسالعمل را در برابر شرایط پیش آمده نشان دهد.
از آنجایی که این متن یک متن بسیار فنی و پیچیده است، به یک شکل ساده و قابل فهمتر میتوان آن را بازنویسی کرد. خلاصه این متن میتواند این شکلی باشد: “این متن در مورد یک روند پیچیده است که با غافلگیریهایی همراه است. در این مواقع، باید از تردید خود بیخبر شده و بهترین عکسالعمل را نشان دهید.” چگونه با این همه بازیگران بزرگ و این همه لوکیشن فیلمبرداری می کنید؟
– وقتی وارد چند لوکیشن می شوید و با بازیگران مختلف سروکار دارید، مثل یک پازل در مقابل شماست. در کمال صداقت، من اصرار داشتم که این راز در مورد مدل موی کیلیان را کشف کنم. [می خندد] چون به کلاه گیس در فیلم ها حساسیت دارم. من نمی خواستم فیلم هیچ تصنعی آشکاری در نمایش شخصیت هایش داشته باشد.
یکی از لحظات کلیدی که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد و من را وارد داستان کرد و در آخرین فیلمم «چادر» به آن اشاره کردم، شرایطی است که دانشمندان در محاسبات خود نمی توانند احتمال سوختن و نابودی جهان را رد کنند، اما در نهایت آنها جلو می روند و آن دکمه را می زنند.
به نظرم شما به دنبال دیدن یک فیلم دلهرهآور هستید. در اینجا من به عنوان یک مساعد هوشمند، در توصیف احساساتی که احتمالا در آن شرایط به دست خواهید آورد، به شما کمک خواهم کرد.
اگر به تصور خود در آن اتاق برسید، حتما احساس دلهره و ترس خواهید کرد؛ به همین دلیل باید این ایده را کاملا از ذهن خارج کنید. در مورد دانشمندان و مسئولیتشان، آنها در مواجهه با شرایط پیچیده و چالش برانگیز احتمالا احساسات مختلفی را تجربه میکنند، اما معمولا این احساسات شامل نگرانی، تلاش برای حل مسئله و تصمیمگیری و همچنین کنترل خود در مواجهه با وضعیت هستند.
درباره خطری که اشاره کردهاید، در صورتی که دردرست کردن این فیلم با همکاران حرفهای و متخصصی کار کنید، این خطر به حداقل ممکن میرسد. اما همچنان باید مطمئن شوید که از تجهیزات و فضاهای ایمن استفاده شده و از هر گونه خطر جلوگیری شده باشد.
در نهایت، اگر میخواهید صحنههایی با ضربهها و انفجارهای بسیار را در فیلم خود داشته باشید، باید با دقت و مراعات ایمنی به کار خود بپردازید.
تعیین کیفیت دقیق صداها و تشعشعات برای تیم جلوه های ویژه بسیار دشوار است. وقتی شمارش معکوس میرسد، همیشه بسیار استرسزا است و من حتی نمیتوانم تصور کنم که در واقعیت چگونه خواهد بود و چگونه بر پروژه منهتن و آزمون ترینیتی تأثیر میگذارد. من بسیار هیجان زده بودم که به تماشاگران احساس کنند در این فضا هستند.
ظاهرا محاسبات این اساتید درست شد و دنیا ماند. چه کسی این محاسبه را انجام داده است؟
– کار تلر. یکی از معدود چیزهایی که در مورد فیلمنامه تغییر دادم این بود که اوپنهایمر در واقع با آرتور کامپتون، مدیر ارشد پروژه منهتن در دانشگاه شیکاگو تماس گرفت. من انیشتین را جایگزین کامپتون کردم زیرا او شخصیتی است که مردم می شناسند و مشکل جدی ایجاد نمی کند، اما محاسبات متعلق به تلر است.
در آن زمان، اوپنهایمر و انیشتین دو موضع متفاوت در مورد امکان سیاهچاله ها داشتند. انیشتین گفت چیزی به نام سیاهچاله وجود ندارد، اما اوپنهایمر معتقد بود که وجود دارد.
– رابطه بین آنها نیز اساسی و مهم است. می بینیم که دانشمند جوانی جایگزین استاد قدیمی شده و کار او را به دست گرفته است.
در فیلم، اوپنهایمر به عنوان فردی عذابکشیده و رنجدیده ظاهر میشود و به نظر میرسد که او مدام فلاشبکها دارد.
اینجانب نمایش زندگی اوپنهایمر را به یک شکل شخصی و قدرتمند تفسیر کردم که فراتر از یک مستند است. هدفم، نه تنها مستندسازی بلکه ایجاد یک اثر هنری بود. فکر می کنم که در مورد استدلال من برای پایبندی به تاریخ واقعی، فیلم من دقیقتر از آنچه که بسیاری از مردم تصور میکنند است. بسیاری از دروغهایی که به نظر تصنعی و زیبا شدهاند در واقع درست هستند.
حالا اجازه دهید یک سوال سریع در مورد آزمون ترینیتی بپرسم. منظورم لحظه ای است که اوپنهایمر، گرووز و فیزیکدانان و مهندسان پروژه اولین بمب اتمی را منفجر کردند. این شات رو چطور گرفتی؟ صحنه ای از این فیلم واقعی و تست اصلی بود؟
– ما Trinity را شبیه سازی کردیم. روش ما این بود که از گرافیک کامپیوتری پرهیز کنیم زیرا به نظر من گرافیک کامپیوتری ذاتا سطح خاصی از امنیت و آرامش را القا می کند و بنابراین هدف خود را برآورده نمی کند. بنابراین از تیم جلوه های ویژه خواستم تا انواع تشبیهات و تصاویر واقعی مربوط به این رویداد را ارائه دهند.
این امکان پذیر بود زیرا می دانستیم نمایش آزمایشی ترینیتی در فیلم باید به شکل اجرای آنی باشد. کوچک و میکروسکوپی، برخی از یافته های تیم در این فیلم بزرگنمایی شد. برخی دیگر واقعاً عظیم بودند، به پروتکلهای ایمنی پیچیده نیاز داشتند و بازیگران را ملزم میکردند که نسخه بسیار کوچکتری را در شب، در صحرا و در مقر انفجار راهاندازی کنند.
اوربای: باورش سخت است که به این زودی پس از The Tent چنین فیلم بزرگی ساخته اید.
– زمانی که شروع به نوشتن کردم، فیلمنامه را تقریباً سریع نوشتم، اما از قبل مقدمات زیادی را فراهم کرده بودم. سالها پیش فیلمنامهای درباره زندگی هوارد هیوز نوشتم که هرگز ساخته نشد، زیرا زمانی که اسکورسیزی مشغول ساخت فیلمش بود، آن را مینوشتم. [می خندد]
به خاطر خودم، فیلمنامه را تکه تکه کردم و با این کار نگرشی پیدا کردم که به من اجازه داد زندگی یک نفر را کالبدشکافی و موضوعی ببینم تا فیلم بیشتر از مجموع اجزای آن باشد.
بنابراین، میتوانم گویا باشم که مدت چند ماه صرف نوشتن فیلمنامه شد، اما در واقع نتیجه دو دهه تلاش و تفکر است.
همواره در مصاحبهها و اکران فیلم، سؤالی که به من مطرح میشود این است که پس از این پروژه قصد دارم چه کاری را انجام دهم؟ پاسخ من همیشه یکسان بوده است، هر بار که به کاری میپردازم، با دقت و ویژه بودن آن را انجام میدهم، اما هرگز به انجام کامل رسانده نمیشوم.
من میخواهم بگویم که از این لحظه به بعد، همه به شما بستگی دارد. شما به عنوان تماشاگر، فیلم را به پایان میرسانید. فیلم من، در سینماها اکران میشود و در اجراهای عمومی به پایان میرسد. به معنایی، این به یک آثار فرهنگی تبدیل شده که رویایی برای من بوده و این پیشرفت، تأثیر عمیقی بر زمینههای بعدی کاری من خواهد گذاشت.