امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه. ا. سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی است که اولین کتاب او در سال 1325 منتشر شده است. او متولد رشت است و با آلما مایکیال ازدواج کرده است. او در سال 2022 در آلمان درگذشت.
هوشنگ ابتهاج (ح. سايه) در خاطرات خود چنين مي گويد; ای کاش در زندگیم اتفاقی افتاده بود که به جای شعر به دنبال موسیقی رفته بودم. شاید باورتان نشود اما زمانی که یک ساز تنها می شنوم هزار آهنگ به عنوان هارمونی و کنترباس و کنترپوان و غیره در ذهنم ساخته میشود. ابتهاج شاعری بزرگ ایرانی که سهم عمدهای در موسیقی معاصر ایران دارد. وی علاوه بر همکاری چندین ساله با بزرگان موسیقی معاصر، یکی از موثرترین مدیران موسیقی رادیو ملی ایران به شمار می رفت.
28 مرداد سالروز درگذشت این «پیرمرد متفکر» است که در سن 94 سالگی در شهر کلن آلمان درگذشت و پیکرش در باغ محتشم کاشان به خاک سپرده شد.
«گلهای تازه» ای که سایه در باغ موسیقی کاشت
برنامه «گل ها» یکی از معروف ترین و مهم ترین برنامه های رادیو ملی ایران به شمار می رفت. این نمایش در ابتدا به ابتکار داوود پیرنیا در رادیو تهران با نام «گل های جاودانه» آغاز شد. برنامه های دیگری با نام های گل های رنگارنگ، شاخه ای از گل، برگ سبز و گل های صحرا پس از سال 1334 به این مجموعه اضافه شد.
در طول 11 سال مدیریت و نظارت پیرنیا بر تولید مجموعه «گل ها»، 5 دسته برنامه در این مجموعه تهیه شد. گل های جاویدان (157 برنامه)، گل های رنگارنگ (481 برنامه)، برگ های سبز (481 برنامه)، شاخه ای از گل (465 برنامه) و گل های صحرا (64 برنامه) هر یک از این مجموعه ها شامل آثار منتخبی از شاعران کهن و معاصر فارسی است و شعرخوانی شعرخوانی همراه با موسیقی و ترانه خوانی و شرح مفصل و کامل اساتید فن بود و قاریان صاحب نامی نیز در عرصه شعر حضور داشتند. موسیقی کهن و بومی ایرانی نیز در این مجموعه ها به چشم می خورد.
اما پس از بازنشستگی پیرنیا از رادیو در سال 1346 و چند سال بی ثباتی در سال 1351، برنامه دیگری به نام گل های تاشه به سرپرستی هوشنگ ابتهاج پخش شد.
اگرچه در آن زمان انتقاداتی به مدیریت ابتهاج وارد شد، اما نمی توان منکر تاثیر دوران مدیریت او شد.!
سایه و عشقی که به موسیقی ناکام ماند
هوشنگ ابتهاج در جایی درباره علاقه اش به موسیقی گفته است: «در آخر عمر پشیمانم که آرزو می کردم به جای شعر اتفاقی بیفتد و خودم را وقف موسیقی کرده بودم.» شاید کمتر کسی باور کند; اما وقتی یک ساز را می شنوم، هزار آهنگ همراه با این ساز به عنوان هارمونی، کنترباس، کنترپوان و … در ذهنم بلند می شود. در کل سیالیت در ذهنم بیشتر به سمت موسیقی کشیده می شود. چیزی که به دلم خیلی نزدیک است و همچنین یک هنر بزرگ موسیقی است. بسیار ناب تر از شعر است. شعر کمی به درک کلمات بین من و تو بستگی دارد. اما موسیقی هم به این درک نیاز ندارد. وقتی موسیقی به زبان خودشان صحبت می کند، می توانند همه اقوام و ملل را احساس کنند. نیازی به ترجمه نیست ارتباط مستقیم تری با احساسات انسانی دارد.»