نسیم و مجتبی زوج جوان و خوشبختی هستند که در جنوب تهران زندگی میکنند. نسیم در خانه عروسک و ترشی درست میکند، و مجتبی به فروش ظروف یکبار مصرف مشغول است تا بتوانند هزینههای زندگی را تأمین کنند. در یک روز عادی، مجتبی به صورت ناگهانی از خانه خارج شده و در راهش به کار با یک تصادف مواجه میشود. این تصادف باعث میشود که تمام هزینههای زندگی به عهدهٔ نسیم بیفتد. در این میان، نسیم متوجه میشود که همسرش در واقع مدتهاست بیکار بوده و به دلیل نیاز به پول، مواد مخدر خرید و فروش میکرده است. به علت تصادف، مجتبی به مبلغ زیادی به مواد خرید و فروش بدهکار شده، و به منظور جلوگیری از وخامت شرایط زندگی، نسیم تصمیم میگیرد خود مواد مخدر را به فروش برساند. در این میان…